خانهای نو ساخت روزی نو مرید
پیر آمد خانهٔ او را بدید
گفت شیخ آن نو مرید خویش را
امتحان کرد آن نکو اندیش را
روزن از بهر چه کردی ای رفیق
گفت تا نور اندر آید زین طریق
گفت آن فرعست این باید نیاز
تا ازین ره بشنوی بانگ نماز
بایزید اندر سفر جستی بسی
تا بیابد خضر وقت خود کسی
دید پیری با قدی همچون هلال
دید در وی فر و گفتار رجال
دیده نابینا و دل چون آفتاب
همچو پیلی دیده هندستان به خواب
چشم بسته خفته بیند صد طرب
چون گشاید آن نبیند ای عجب
بس عجب در خواب روشن میشود
دل درون خواب روزن میشود
آنک بیدارست و بیند خواب خوش
عارفست او خاک او در دیدهکش
پیش او بنشست و میپرسید حال
یافتش درویش و هم صاحبعیال
گفت عزم تو کجا ای بایزید
رخت غربت را کجا خواهی کشید
گفت قصد کعبه دارم از پگه
گفت هین با خود چه داری زاد ره
گفت دارم از درم نقره دویست
نک ببسته سخت بر گوشهٔ ردیست
گفت طوفی کن بگردم هفت بار
وین نکوتر از طواف حج شمار
و آن درمها پیش من نه ای جواد
دان که حج کردی و حاصل شد مراد
عمره کردی عمر باقی یافتی
صاف گشتی بر صفا بشتافتی
حق آن حقی که جانت دیده است
که مرا بر بیت خود بگزیده است
کعبه هرچندی که خانهٔ بر اوست
خلقت من نیز خانهٔ سر اوست
تا بکرد آن خانه را در وی نرفت
واندرین خانه به جز آن حی نرفت
چون مرا دیدی خدا را دیدهای
گرد کعبهٔ صدق بر گردیدهای
خدمت من طاعت و حمد خداست
تا نپنداری که حق از من جداست
چشم نیکو باز کن در من نگر
تا ببینی نور حق اندر بشر
بایزید آن نکتهها را هوش داشت
همچو زرین حلقهاش در گوش داشت
آمد از وی بایزید اندر مزید
منتهی در منتها آخر رسید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این داستان، یک مرید تازهکار خانهای نو میسازد و پیرمردی به دیدن او میآید. پیر به او میگوید که باید مریدش را امتحان کند و درباره روزنهای که به خانهاش ایجاد کرده میپرسد. مرید پاسخ میدهد که این روزنه برای ورود نور است، اما پیر به او میفهماند که این کار کافی نیست و باید مسیر را به گونهای انتخاب کند که صدای نماز را بشنود.
سپس داستان به بایزید بسطامی میپردازد که در سفر است و در این سفر پیرمردی را ملاقات میکند که به او نکتههای عمیقی میآموزد. آن پیر به بایزید میگوید که ارزش واقعی درون انسانهاست و مهمتر از طواف کعبه، شناخت حقیقت درونی است. او به بایزید میگوید که حق و حقیقت در عمق جان انسانها نهفته است و هر کس که خدا را ببیند، حقیقت را در وجود او یافته است.
این گفتگو به بایزید میآموزد که باید به عمق وجود خود نگاه کند و نور خدا را در وجود دیگران ببیند. داستان نشاندهنده اهمیت باطن و حقیقت در زندگی معنوی است.
هوش مصنوعی: روزی، شخصی تازهساخته به خانهاش آمد و دید که مریدی از استاد پیر خود به خانهاش آمده است.
هوش مصنوعی: شیخ به نوآموز خود گفت که باید او را آزمایش کند تا کیفیت اندیشههای نیکویش را بررسی کند.
هوش مصنوعی: رفیق، چرا این روزنه را باز کردی؟ گفت که تا نور از این راه وارد شود.
هوش مصنوعی: او گفت: این فرع و موضوع جزئی است و برای رسیدن به معرفت و درک واقعی، باید از این مسیر بگذری تا صدای نماز را بشنوی.
هوش مصنوعی: بایزید در سفر تلاش زیادی کرد تا شخصی مانند خضر را که در زمان مناسب به کمک او بیاید، پیدا کند.
هوش مصنوعی: نظری به پیرمردی انداختم که قدش مانند هلال بود. در او شکوه و سخنانی از بزرگان را مشاهده کردم.
هوش مصنوعی: دیدهای که نمیتواند ببیند و دلی که مانند خورشید درخشان است، همچون فیلهایی که در خوابند، در سرزمین هند.
هوش مصنوعی: کسی که با چشم بسته خواب است، در خواب خود شادیها و لذتهای زیادی را میبیند، اما وقتی چشمش را باز میکند، هیچیک از آن زیباییها را نمیتواند ببیند؛ چه شگفتانگیز است!
هوش مصنوعی: بسیار جالب است که در خواب، دل به روشنی و وضوح میرسد و در عین حال، خواب به مانند روزن یا دریچهای میشود که به دنیای دیگری راه پیدا میکند.
هوش مصنوعی: آن شخص بیدار است و خوابهای خوشی میبیند، او کسی است که به حقیقت و معرفت دست یافته و وجودش برای دیگران جذابیت و کشش دارد.
هوش مصنوعی: او در پیش او نشسته بود و حال درویش و صاحبعیال را میپرسید.
هوش مصنوعی: شخصی از بایزید میپرسد که قصد سفر و دوری از وطن را کجا دارد و به کدام سو میخواهد برود.
هوش مصنوعی: او گفت که قصد رفتن به کعبه دارد، اما شخصی به او گفت: «مراقب باش، چه چیزی برای این سفر با خودت آوردهای؟»
هوش مصنوعی: من در خانهام دویست سکه نقره دارم که به طور محکم و با دقت در یک گوشه قرار دادهام.
هوش مصنوعی: گفت که دور تا دورم بچرخ و هفت بار به دور من بگرد، این کار از طواف حج هم زیباتر است.
هوش مصنوعی: این متن میگوید که اگرچه تو به مقام بلندتری دست یافتهای و به سفر حج رفتهای، ولی در نزد من ارزشی نداری. به عبارتی، دستاوردهای معنوی تو برای من مهم نیستند.
هوش مصنوعی: اگر در عمر خود کارهای نیک انجام دادی، عمر باقی را به دست آوردی و به آرامش و صفا رسیدی.
هوش مصنوعی: حقی که وجودت آن را شاهد بوده، این است که دل تو مرا برای زندگیات انتخاب کرده است.
هوش مصنوعی: هرچند که کعبه محلی مقدس و خانه خداوند است، اما وجود من نیز همچون کعبه، خانهای برای معنویت و حقیقت است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که عصبانیت و حسد در دل انسان وجود دارد، او نمیتواند به آرامش و سکون دست یابد. در این دنیا، فقط وجود مقدس و باطنی میتواند به انسان حقیقی و معنوی وارد شود.
هوش مصنوعی: هنگامی که مرا میبینی، در واقع خدا را دیدهای و به گرد کعبهٔ حقیقت و صداقت میچرخانی.
هوش مصنوعی: من در خدمتگزاری به تو، در واقع در انجام فرمان و ستایش خداوند هستم، تا اینکه فکر نکنی که حق از من جدا و بیخبر است.
هوش مصنوعی: چشمانت را به خوبی باز کن و به من نگاه کن تا نور حقیقت را در وجود انسان ببینی.
هوش مصنوعی: بایزید به خوبی آن نکات را درک کرده بود و مانند حلقهای زرین در گوشش، همیشه به یاد داشت.
هوش مصنوعی: بایزید به کمال و ترقی دست پیدا کرد و به اوج و نهایت خود رسید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.