عطار » مصیبت نامه » بخش یازدهم » بخش ۶ - الحكایة و التمثیل
خاک عالم جمع کن چون خاک بیز
بر سر دنیای مردم خوار ریز
عطار » مصیبت نامه » بخش یازدهم » بخش ۸ - الحكایة و التمثیل
نیست جز سطل و ازاری با تو چیز
وانگهی آن هر دو نیست آن تو نیز
عطار » مصیبت نامه » بخش دوازدهم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل
کاسهٔ پرخون تو میخور ای عزیز
بعد از آن می ده بمن یک کاسه نیز
عطار » مصیبت نامه » بخش سیزدهم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل
شه اشارت کرد حاجب را که خیز
تو بدو ده جام و گو در جانت ریز
عطار » مصیبت نامه » بخش سیزدهم » بخش ۶ - الحكایة و التمثیل
پس زفان بگشاده بود آن خاک بیز
کای خدا بر فرق کردم خاک ریز
عطار » مصیبت نامه » بخش سیزدهم » بخش ۶ - الحكایة و التمثیل
شاه خوش شد از حدیث خاک بیز
گفت گیر این بدره در غربال ریز
عطار » مصیبت نامه » بخش چهاردهم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل
عاقبت با خانه آمد اشکریز
خواند یک فراش را و گفت خیز
عطار » مصیبت نامه » بخش پانزدهم » بخش ۱ - المقالة الخامسة عشر
زین سخن برخاست زاتش رستخیز
در دل او آتشی افتاد تیز
عطار » مصیبت نامه » بخش شانزدهم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل
کآنچه از دستت برون شد از عزیز
بار آنت از پشت باز افتاد نیز
عطار » مصیبت نامه » بخش شانزدهم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل
یک درم گر رفت صد من بار نیز
باز میافتد ز پشتم ای عزیز
عطار » مصیبت نامه » بخش شانزدهم » بخش ۹ - الحكایة و التمثیل
کس چه داند تا چه دلهای عزیز
خون شدست و خون شود آن تو نیز
عطار » مصیبت نامه » بخش هفدهم » بخش ۶ - الحكایة و التمثیل
گفت گیر این ریگ و گوهر کن تو نیز
گفت ازین من میندانم هیچ چیز
عطار » مصیبت نامه » بخش نوزدهم » بخش ۱ - المقالة التاسعة عشره
پای بسته آمدم تا رستخیز
مبتلای سنگسار و سنگ ریز
عطار » مصیبت نامه » بخش نوزدهم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل
گفت چون از حق نخواهم هیچ چیز
از تو هم الحق نخواهم هیچ نیز
عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و سوم » بخش ۱ - المقالة الثالثة و العشرون
عنکبوتی بر سطرلابست نیز
کو نداند بر فلک یک ذره چیز
عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و سوم » بخش ۱۲ - الحكایة و التمثیل
ور ز زیر خاک میپرسیم نیز
نیست بیش از حسرت آنجا هیچ چیز
عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و پنجم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل
گر به امر سگ شوی در کار تیز
از سگان خیزی به روز رستخیز
عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و پنجم » بخش ۶ - الحكایة و التمثیل
پس درین معنی بلاشک ای عزیز
از مؤذن به بود کناس نیز
عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و ششم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل
پنج حرف آمد لعمرک ای عزیز
لام و عین و میم و راو کاف نیز
عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و ششم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل
زانکه من هرچند هستم هیچ چیز
تاج تو بینم نیم نومید نیز