گنجور

عطار » مصیبت نامه » بخش هفدهم » بخش ۱ - المقالة السابعة عشره

 

سالک آمد پیش پیر دستگیر

عرضه دادش گوهر درج ضمیر

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش هفدهم » بخش ۷ - الحكایة و التمثیل

 

خویش را از جهل میخوانی دلیر

زانکه برگرمابه دیدستی توشیر

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش هجدهم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل

 

مانده در زندان تو خوار و اسیر

لطف کن او را برون آر ای امیر

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش هجدهم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل

 

خورد سوگند از سر خشم آن امیر

کان پسر در حبس خواهد مرد اسیر

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش هجدهم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل

 

چون حقارت بر نتابی از حقیر

چون کشی پس کبریای آن کبیر

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش نوزدهم » بخش ۶ - الحكایة و التمثیل

 

سر فرو برد از همه عالم بزیر

همچنان میبود خوش خوش تا بدیر

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و یکم » بخش ۷ - الحكایة و التمثیل

 

گفت این با خویشتن گو ای امیر

تا چرا بر پل بماندی جای گیر

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و یکم » بخش ۷ - الحكایة و التمثیل

 

گنبدی بشکسته تو بنشسته زیر

آمدستی گوئیا از جانت سیر

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و دوم » بخش ۴ - الحكایة ‌و التمثیل

 

این وجودم را که داری در زحیر

مینخواهم هیچ میگویم بگیر

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و دوم » بخش ۹ - الحكایة ‌و التمثیل

 

هر کجا دردی بود درمان پذیر

آن نباشد درد کان باشد زحیر

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و سوم » بخش ۱۵ - الحكایة و التمثیل

 

مرد گفتش بر در شاه و امیر

هم چه جای مفتیانست ای خرده گیر

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و چهارم » بخش ۱ - المقالة الرابعة و العشرون

 

سالک آمد پیش پیر بی نظیر

داد حالی شرح از زاری چو زیر

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و چهارم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل

 

پیرزن چون دید آن بسیار شیر

گفت تو شیر از چه خواهی ای امیر

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و چهارم » بخش ۵ - الحكایة و التمثیل

 

خشک یا تر گرده چون زد بر پنیر

فارغ آمد از وزیر و از امیر

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و ششم » بخش ۱ - المقالة السادسة و العشرون

 

چون فرشته خویش را دانی دلیر

دیوی تو آشکار آمد نه دیر

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و هفتم » بخش ۱ - المقالة السابعة‌و العشرون

 

سالک دلدادهٔ بیدل دلیر

پیش جن آمد ز جان خویش سیر

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و هفتم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل

 

زود در پیچید نومید و اسیر

سوی بام انداخت گفتا هین بگیر

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و هفتم » بخش ۱۲ - الحكایة و التمثیل

 

گفت آری گرسنه بودم چو شیر

چون مرا امروز حق کردست سیر

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و هفتم » بخش ۱۵ - الحكایة و التمثیل

 

زار میگفت ای سمیع و ای بصیر

زود دیناری صدم ده بی زحیر

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و نهم » بخش ۶ - الحكایة و التمثیل

 

خواجه بس کورست و ناقد بس بصیر

هرچه خواهی برد خواهد گفت گیر

عطار
 
 
۱
۴
۵
۶
۷
۸
۹