رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۸۹
پر بکنده، چنگ و چنگل ریخته
خاک گشته، باد خاکش بیخته
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۰
من نه ارزیزم ز کان انگیخته
من عزیزم از فلک بگریخته
چرخ در بالام گوهر تافته
طبع در پهنام عنبر بیخته
آسمان رنگم ولیک از روی شکل
[...]
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۱
ای نقاب از روی ماه آویخته
صبح را با ماهتاب آمیخته
در خیال عاشقان از زلف و رخ
صورت حال و محال انگیخته
آسمان خاک بیز از کوی تو
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۰
ای زگرد ماه مشگ آویخته
وی بگرد لاله عنبر پیخته
هرکجا عکس جمالت برفتاد
صورت صد یوسفست انگیخته
ای بسا دلهای جان افشان که هست
[...]
ادیب صابر » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱
شب شنیدستی ز روز آویخته
ماه دیدستی ز مشک انگیخته
لاله پیش روی نرگس صف زده
گرد مرجان گرد عنبر بیخته
این همه بر روی زیبا روی اوست
[...]
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۲۶ - تمثیل آنکه هرکرا جوهر قابلیت معنی هست پاک سخن را بهتر از جواهر قیمتی داند و خودرا بنافرمانی از نظر پادشاهان معنی نیفکند
مهر تو در کام جانم ریخته
جان بمهرت از ازل آمیخته
عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و دوم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل
وآمده با من بجنگ آویخته
من چنین از دست او بگریخته
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و پنجم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل
این همه لنگر ز تو آویخته
چون شوی با نور حق آمیخته
عطار » وصلت نامه » بخش ۲۳ - مطلب در اسرار توحید و رموز عشق
عشق باعشاق بین آمیخته
روح اندر خاک دان آویخته
عطار » اشترنامه » بخش ۲۷ - رسیدن سالك وصول با پرده ششم
میوه او بود سر آویخته
اندر آن اشجارها بگسیخته
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۴
ای غمت در جان من آویخته
نه، که خود با جان من آمیخته
یاد رویت، در نگارستان دل
صد هزاران، مهر و مه انگیخته
غمزه خونخواره ی بی آب تو
[...]
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۹ - فهم کردن حاذقان نصاری مکر وزیر را
نکتهها میگفت او آمیخته
در جلاب قند زهری ریخته
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۲۲ - سبب حرمان اشقیا از دو جهان کی خسر الدنیا و الآخرة
چون ز مغناطیس قبهٔ ریخته
درمیان ماند آهنی آویخته
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۲۳ - حقیر و بیخصم دیدن دیدههای حس صالح و ناقهٔ صالح علیهالسلام را چون خواهد کی حق لشکری را هلاک کند در نظر ایشان حقیر نماید خصمان را و اندک اگرچه غالب باشد آن خصم و یقللکم فی اعینهم لیقضی الله امرا کان مفعولا
شیر تازه از شکر انگیخته
شیر و شهدی با سخن آمیخته
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۲۴ - در معنی آنک مرج البحرین یلتقیان بینهما برزخ لا یبغیان
اهل نار و اهل نور آمیخته
در میانشان کوه قاف انگیخته
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۳۸ - قبول کردن خلیفه هدیه را و عطا فرمودن با کمال بینیازی از آن هدیه و از آن سبو
خم شکسته آب ازو ناریخته
صد درستی زین شکست انگیخته
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۲ - رجوع به حکایت زید
آن جلود و آن عظام ریخته
فارسان گشته غبار انگیخته
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۹ - گمان بردن کاروانیان که بهیمهٔ صوفی رنجورست
جنسها با جنسها آمیخته
زین تجانس زینتی انگیخته
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۷ - آمدن دوستان به بیمارستان جهت پرسش ذاالنون مصری رحمة الله علیه
جهل ترسا بین امان انگیخته
زان خداوندی که گشت آویخته