عطار » اشترنامه » بخش ۲۵ - رسیدن سالك با پرده پنجم
چون مرا اینجا یقین شد روی تو
بی خود و بی دل دویدم سوی تو
عطار » اشترنامه » بخش ۲۸ - سؤال سالك وصول از پیر
بوی او دارد همیشه بوی تو
زانکه خو کرده است او باخوی تو
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱ - مدح سلطان ارسلان طغرل
ای کمین گاه فلک ابروی تو
آبروی آفتاب از روی تو
جای جانها گوشه شب پوش تو
دام دلها حلقه گیسوی تو
رنگکی دارد بهشت آباد و باغ
[...]
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۹
ای همه میل دل من سوی تو
قبلهٔ جان چشم تو و ابروی تو
نرگس مستت ربوده عقل من
برده خوابم نرگس جادوی تو
بر سر میدان جانبازی دلم
[...]
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۰
ترک من، ای من غلام روی تو
جمله ترکان جهان هندوی تو
لعل تو شیرینتر از آب حیات
زان بگو خوشتر چه باشد؟ روی تو
خرم آن عاشق، که بیند آشکار
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۲۵
شکر ایزد را که دیدم روی تو
یافتم ناگه رهی من سوی تو
چشم گریانم ز گریه کند بود
یافت نور از نرگس جادوی تو
بس بگفتم کو وصال و کو نجاح
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۳۰
صوفیانیم آمده در کوی تو
شیء لله از جمال روی تو
از عطش ابریقها آوردهایم
کاب خوبی نیست جز در جوی تو
هابده چیزی به درویشان خویش
[...]
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷۴ - جمع شدن نخچیران گرد خرگوش و ثنا گفتن او را
راند حق این آب را در جوی تو
آفرین بر دست و بر بازوی تو
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۰ - شنیدن آن طوطی حرکت آن طوطیان و مردن آن طوطی در قفص و نوحهٔ خواجه بر وی
از کبد فارغ بدم با روی تو
وز زَبَد صافی بدم در جوی تو
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳۹ - رنجانیدن امیری خفتهای را کی مار در دهانش رفته بود
ای خنک آن را که بیند روی تو
یا در افتد ناگهان در کوی تو
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۵۰ - تنها کردن باغبان صوفی و فقیه و علوی را از همدیگر
این جهان کوهست و گفت و گوی تو
از صدا هم باز آید سوی تو
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۶۰ - تتمهٔ نصیحت رسول علیه السلام بیمار را
گر نمیدیدم کنون من روی تو
ای خجسته وی مبارک بوی تو
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۱ - باقی قصهٔ اهل سبا
کیست آن یوسف دل حقجوی تو
چون اسیری بسته اندر کوی تو
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۹۷ - جواب گفتن مهمان ایشان را و مثل آوردن بدفع کردن حارس کشت به بانگ دف از کشت شتری را کی کوس محمودی بر پشت او زدندی
تلخ گردانم ز غمها خوی تو
تا بگردد چشم بد از روی تو
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۰۳ - مثل آوردن اشتر در بیان آنک در مخبر دولتی فر و اثر آن چون نبینی جای متهم داشتن باشد کی او مقلدست در آن
گفت از حمام گرم کوی تو
گفت خود پیداست در زانوی تو
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۳۱ - معاتبهٔ مصطفی علیهالسلام با صدیق رضی الله عنه کی ترا وصیت کردم کی به شرکت من بخر تو چرا بهر خود تنها خریدی و عذر او
گفت ما دو بندگان کوی تو
کردمش آزاد من بر روی تو
همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۴
پاکچشمانند مرد روی تو
راه کژبینان نباشد سوی تو
خوشنویسان را نباید در قلم
هیچ نونی خوشتر از ابروی تو
ناتوان گردم ز غیرت چون نسیم
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۸۸
تا شدم چشم آشنا با روی تو
چشمه ها از من روان شد سوی تو
بس که مویت در خیال من نشست
در خیالم کین منم با موی تو
عاشق روی توام کز بس صفا
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۸۶
ترک من ای من غلام روی تو
جمله شاهان جهان هندوی تو
خون ما گر ریخت در کویت چه باک
خون بهای ماست خاک کوی تو
هر چه آید در دلم غیر تو نیست
[...]