تا شدم چشم آشنا با روی تو
چشمه ها از من روان شد سوی تو
بس که مویت در خیال من نشست
در خیالم کین منم با موی تو
عاشق روی توام کز بس صفا
روی توان دیدن اندر روی تو
من کجا خسپم که از فریاد من
شب نمی خسپد کسی در کوی تو
گفتیم بی روی من در گل مبین
چون کنم، می آیدم زو بوی تو
نفگنی در گردنم دستی که نیست
این کمان را طاقت بازوی تو
سر به زانو مانده ام از دامنت
تا چرا بوسد سر زانوی تو
بنده خسرو از سر جان خواستت
تا نشیند ساعتی پهلوی تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق عمیق خود به محبوبش صحبت میکند. او با دیدن چهره محبوبش، احساساتی قوی و جریانی از عشق را تجربه میکند. زیبایی و صفای چهره محبوب باعث شده که شاعر در افکارش غرق شود و هرچقدر که تلاش کند، نمیتواند از این عشق دور بماند. او به عشق و دلدادگیش اشاره میکند و نشان میدهد که حتی در شب، صدای فریاد عاشقانهاش در کوی محبوب سکوت نمیکند. شاعر بیان میکند که چگونه به خاطر محبت محبوب، از خود بیخود شده و در انتظار لحظهای است که در کنار او باشد.
هوش مصنوعی: زمانی که با چهرهات آشنا شدم، احساسات من به سوی تو مانند چشمهای روان شد.
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه فکر تو و موهایت همیشه در ذهن من جا گرفته، گویی خودم نیز با موی تو در خیال تو هستم.
هوش مصنوعی: من عاشق چهرهات هستم، زیرا از شدت زیباییات نمیتوانم به خوبی چهرهات را ببینم.
هوش مصنوعی: من در کجا باید بخوابم که صدای فریاد من باعث خوابآلودگی شب نمیشود و هیچ کس در کوچه تو به خواب نمیرود؟
هوش مصنوعی: خانهام را با یاد تو پر کردهام و بدون دیدن چهرهات، نمیدانم چطور زندگی کنم؛ اما با هر نفسی که میکشم، بوی تو به مشامم میرسد.
هوش مصنوعی: دست من توانی برای کشیدن این کمان ندارد، بنابراین به من نگو که آن را بکش.
هوش مصنوعی: من از شدت عشق و احساسات، سرم را به زانوهایت گذاشتهام و به دلایلی که دارم، میخواهم سر زانویت را ببوسم.
هوش مصنوعی: من، بندهی شاه، از تمام وجودم برای تو درخواست میکنم که کمی کنار تو بنشینم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای ببرده آب آتش روی تو
عالمی در آتشند از خوی تو
مشک و می را رنگ و مقداری نماند
ای نه مشک و می چو روی و موی تو
چشمکانت جاودانند ای صنم
[...]
ترک من ای من سگ هندوی تو
دورم از روی تو دور از روی تو
بر لب و چشمت نهادم دین و دل
هر دو بر طاق خم ابروی تو
من به گردت کی رسم چون باد را
[...]
ای شب تاری غلام موی تو
روز روشن پیشکار روی تو
چاکر روز و شبم تا روز و شب
نایبند از روی تو وز موی تو
بنده موی تو دلهای جهان
[...]
پشت پایی زد خرد را روی تو
رنگ هستی داد جان را بوی تو
گشته چون من کشتهای زنار دار
جان عیسی در صلیب موی تو
از پی خونریز جان خاکیان
[...]
ای جهانی پشت گرم از روی تو
میل جان از هر دو عالم سوی تو
صد هزاران آدمی را ره بزد
مردم آن نرگس جادوی تو
لاابالیوار خوش بر خاک ریخت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.