گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۱۵

 

خوش بود گر کاهلی یک سو نهی

وز همه یاران تو زوتر برجهی

هست سرتیزی شعار شیر نر

هست دم داری در این ره روبهی

برفروز آتش زنه در دست توست

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۳۲ - کشتن وزیر خویشتن را در خلوت

 

آن خلایق بر سر گورش مهی

کرده خون را از دو چشم خود رهی

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۴۷ - ترجیح نهادن شیر جهد را بر توکل

 

چون اشارت‌هاش را بر جان نهی

در وفا‌ی آن اشارت جان دهی

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶۴ - عذر گفتن خرگوش

 

عذرت ای خرگوش از دانش تهی

من نه خرگوشم که در گوشم نهی

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۹ - گمان بردن کاروانیان که بهیمهٔ صوفی رنجورست

 

تا تو تن را چرب و شیرین می‌دهی

جوهر خود را نبینی فربهی

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۰۳ - عذر گفتن فقیر به شیخ

 

حالت من خواب را ماند گهی

خواب پندارد مر آن را گم‌رهی

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۱۴ - قصهٔ بط بچگان کی مرغ خانگی پروردشان

 

تو ز کرمنا بنی آدم شهی

هم به خشکی هم به دریا پا نهی

مولانا
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode