مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۹۳ - مخفی بودن آن درختان از چشم خلق
بانگ میآمد ز سوی هر درخت
سوی ما آیید خلق شوربخت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۹۳ - مخفی بودن آن درختان از چشم خلق
ز اشتیاق و حرص یک برگ درخت
میزنند این بینوایان آه سخت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۹۴ - یک درخت شدن آن هفت درخت
گفت راندم پیشتر من نیکبخت
باز شد آن هفت جمله یک درخت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۱۲ - عزم کردن داود علیه السلام به خواندن خلق بدان صحرا کی راز آشکارا کند و حجتها را همه قطع کند
خون شدست اندر بن آن خوش درخت
خواجه راکشتست این منحوسبخت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۱۴ - برون رفتن به سوی آن درخت
چون برون رفتند سوی آن درخت
گفت دستش را سپس بندید سخت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۹۶ - مکرر کردن عاذلان پند را بر آن مهمان آن مسجد مهمان کش
چون تو بسیاران بلافیده ز بخت
ریش خود بر کنده یک یک لخت لخت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۰۹ - بقیهٔ ذکر آن مهمان مسجد مهمانکش
پنج کرت این چنین آواز سخت
میرسید و دل همیشد لختلخت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۱۱ - رسیدن بانگ طلسمی نیمشب مهمان مسجد را
بشنو اکنون قصهٔ آن بانگ سخت
که نرفت از جا بدان آن نیکبخت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۱۱ - رسیدن بانگ طلسمی نیمشب مهمان مسجد را
همچو موسی بود آن مسعودبخت
کاتشی دید او به سوی آن درخت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۱۲ - ملاقات آن عاشق با صدر جهان
هست سر مرد چون بیخ درخت
زان بروید برگهاش از چوب سخت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱ - سر آغاز
لیک بر قلاب مبغوضست و سخت
زانک ازو شد کاسد او را نقد و رخت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۹ - قصهٔ آغاز خلافت عثمان رضی الله عنه و خطبهٔ وی در بیان آنک ناصح فعال به فعل به از ناصح قوال به قول
دور عثمان آمد او بالای تخت
بر شد و بنشست آن محمودبخت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۳۶ - آزاد شدن بلقیس از ملک و مست شدن او از شوق ایمان و التفات همت او از همهٔ ملک منقطع شدن وقت هجرت الا از تخت
هیچ مال و هیچ مخزن هیچ رخت
می دریغش نامد الا جز که تخت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۳۷ - چاره کردن سلیمان علیهالسلام در احضار تخت بلقیس از سبا
پس نظر کرد آن سلیمان سوی تخت
گفت آری گولگیری ای درخت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۳۸ - قصهٔ یاری خواستن حلیمه از بتان چون عقیب فطام مصطفی را علیهالسلام گم کرد و لرزیدن و سجدهٔ بتان و گواهی دادن ایشان بر عظمت کار مصطفی صلیالله علیه و سلم
ای حطیم امروز آرد در تو رخت
محتشم شاهی که پیک اوست بخت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۴۱ - نشان خواستن عبدالمطلب از موضع محمد علیهالسلام کی کجاش یابم و جواب آمدن از اندرون کعبه و نشان یافتن
در فلان وادیست زیر آن درخت
پس روان شد زود پیر نیکبخت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۴۳ - مثل قانع شدن آدمی به دنیا و حرص او در طلب دنیا و غفلت او از دولت روحانیان کی ابنای جنس ویاند و نعرهزنان کی یا لَیْتَ قَوْمي یَعْلَمونَ
هم تو شاه و هم تو لشکر هم تو تخت
هم تو نیکوبخت باشی هم تو بخت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۸۶ - قصهٔ آن مرغ گرفته کی وصیت کرد کی بر گذشته پشیمانی مخور تدارک وقت اندیش و روزگار مبر در پشیمانی
وآن سوم پندت دهم من بر درخت
که ازین سه پند گردی نیکبخت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۹۷ - شرح کردن موسی علیهالسلام آن چهار فضیلت را جهت پای مزد ایمان فرعون
کرم کرمی شد پر از میوه و درخت
این چنین تبدیل گردد نیکبخت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۳۳ - حکایت آن زن پلیدکار کی شوهر را گفت کی آن خیالات از سر امرودبُن مینماید ترا کی چنینها نماید چشم آدمی را سر آن امرودبن از سر امرودبن فرود آی تا آن خیالها برود و اگر کسی گوید کی آنچ آن مرد میدید خیال نبود و جواب این مثالیست نه مثل در مثال همین قدر بس بود کی اگر بر سر امرودبن نرفتی هرگز آنها ندیدی خواه خیال خواه حقیقت
پس به شوهر گفت زن کای نیکبخت
من برآیم میوه چیدن بر درخت