گنجور

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۹

 

ای نگار دلبر زیبای من

شمع شهرافروز شهرآرای من

جز برای دیدنت دیده مباد

روشنایی دیدهٔ بینای من

جان و دل کردم فدای مهر تو

[...]

سنایی
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۲۶ - آل پیغمبر

 

کاشکی برخاستستی روز حشر

جمع گشتی باز این اجزای من

تا ببینم آل پیغمبر بکام

ورچه دوزخ بود خواهد جای من

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

عطار » منطق‌الطیر » حکایت طاووس » حکایت طاووس

 

چون بدل کردند خلوت جای من

تخت بند پای من شد پای من

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » حکایت طاووس » حکایت طاووس

 

کی بود سیمرغ را پروای من

بس بود فردوس عالی جای من

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » حکایت بوتیمار » حکایت بوتیمار

 

بر لب دریاست خوش‌تر جای من

نشنود هرگز کسی آوای من

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » حکایت کوف » حکایت کوف

 

گر فرو رفتی به گنجی پای من

باز رستی این دل خودرای من

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش دوم » بخش ۶ - الحكایة ‌و التمثیل

 

بستی از زنجیر سر تا پای من

تا رهائی یابم ازتو وای من

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهاردهم » بخش ۱ - المقالة الرابعة عشرة

 

گه دهان شیر باشد جای من

گاه کژدم سر نهد در پای من

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۱ - المقالة الاربعون

 

صد جهان گشتی تو در سودای من

تا رسیدی بر لب دریای من

عطار
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۴۲ - رفتن گرگ و روباه در خدمت شیر به شکار

 

مر شما را بس نیامد رای من

ظنتان اینست در اعطای من

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲ - قصهٔ خورندگان پیل‌بچه از حرص و ترک نصیحت ناصح

 

پشت‌دارِ جمله عصمت‌های من

گوییا هستند خود، اجزای من

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۱۱ - جواب گفتن خر روباه را

 

حق گشاده کرد آن دم پای من

زان دعا و زاری و ایمای من

مولانا
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode