عطار » وصلت نامه » بخش ۲۷ - الحکایت المفاتیح القلوب
اندر این ره خار باخرما بود
اندر این ره عشق با غوغا بود
عطار » اشترنامه » بخش ۱۴ - حكایت عیسی علیه السلام با جهودان
چون بمیری تو رهت آنجا بود
بعد از آنت مسکن و ماوا بود
عطار » اشترنامه » بخش ۱۵ - جواب عیسی علیه السلام سبیحون را
قطره را پیوسته استسقا بود
در درون قطره صد دریا بود
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۰ - شنیدن آن طوطی حرکت آن طوطیان و مردن آن طوطی در قفص و نوحهٔ خواجه بر وی
من چو لب گویم، لبِ دریا بود
من چو لا گویم مراد الّا بود
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۸ - در بیان این حدیث کی ان لربکم فی ایام دهرکم نفحات الا فتعر ضوا لها
او بقول و فعل یار ما بود
چون بحکم حال آیی لا بود
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۱۷ - در بیان آنک جنبیدن هر کسی از آنجا کی ویست هر کس را از چنبرهٔ وجود خود بیند تابهٔ کبود آفتاب را کبود نماید و سرخ سرخ نماید چون تابهها از رنگها بیرون آید سپید شود از همه تابههای دیگر او راستگوتر باشد و امام باشد
مرد سفلی دشمن بالا بود
مشتری هر مکان پیدا بود
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۲ - به راه کردن شاه یکی را از آن دو غلام و ازین دیگر پرسیدن
بر لب جو بخل آب آن را بود
کو ز جوی آب نابینا بود
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳۷ - وحی آمدن موسی را علیه السلام در عذر آن شبان
میل روحت چون سوی بالا بود
در تَزایُد مرجعت آنجا بود
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۵۴ - دانستن پیغامبر علیه السلام کی سبب رنجوری آن شخص گستاخی بوده است در دعا
چون در آید در تک دریا بود
دیدهٔ فرعون کی بینا بود
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۷۱ - بیان آنک هرچه غفلت و غم و کاهلی و تاریکیست همه از تن است کی ارضی است و سفلی
روی سرخ از غلبه خونها بوَد
روی زرد از جنبش صفرا بود
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۶۲ - بیان آنک عارف را غذاییست از نور حق کی ابیت عند ربی یطعمنی و یسقینی و قوله الجوع طعام الله یحیی به ابدان الصدیقین ای فی الجوع یصل طعامالله
روز آخر شد سبق فردا بود
راز ما را روز کی گنجا بود
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۶۴ - در ابتدای خلقت جسم آدم علیهالسلام کی جبرئیل علیهالسلام را اشارت کرد کی برو از زمین مشتی خاک برگیر و به روایتی از هر نواحی مشت مشت بر گیر
بانگ صورش نشات تنها بود
نفخ تو نشو دل یکتا بود
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۲۵ - تمثیل مرد حریص نابیننده رزاقی حق را و خزاین و رحمت او را به موری کی در خرمنگاه بزرگ با دانهٔ گندم میکوشد و میجوشد و میلرزد و به تعجیل میکشد و سعت آن خرمن را نمیبیند
داد دریا چون ز خم ما بود
چه عجب در ماهیی دریا بود
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۴۷ - بار دیگر رجوع کردن به قصهٔ صوفی و قاضی
قطره گرچه خرد و کوتهپا بود
لطف آب بحر ازو پیدا بود
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۲۶ - مفتون شدن قاضی بر زن جوحی و در صندوق ماندن و نایب قاضی صندوق را خریدن باز سال دوم آمدن زن جوحی بر امید بازی پارینه و گفتن قاضی کی مرا آزاد کن و کسی دیگر را بجوی الی آخر القصه
خانهٔ سر جمله پر سودا بود
صدر پر وسواس و پر غوغا بود
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۸
کون جامع جامع اسما بود
مظهر او مجمع اشیاء بود
آفتابی تافته بر آینه
نور او زان نور مه سیما بود
در ازل رندی که با ما باده خورد
[...]
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۹
آبروی ما ز چشم ما بود
این چنین سرچشمه ای اینجا بود
می رود آبی روان بر روی ما
سو به سو در عین ما دریا بود
عالمی آئینه دار حضرتند
[...]
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۰
قطره و دریا همه از ما بود
آب عین قطره و دریا بود
موج دریائیم و دریا عین ما
عین ما بر ما حجاب ما بود
چشم عالم روشنست از نور او
[...]