آبروی ما ز چشم ما بود
این چنین سرچشمه ای اینجا بود
می رود آبی روان بر روی ما
سو به سو در عین ما دریا بود
عالمی آئینه دار حضرتند
در همه آئینه او پیدا بود
روی او بیند به نور روی او
هر که او را دیدهٔ بینا بود
موج دریائیم و دریا عین ما
ما به ما بیند کسی کَز ما بود
اسم اعظم چون صفات ذات اوست
جمله اشیا جامع اسما بود
هیچ شی بی نعمت الله هست نیست
نعمت الله با همه اشیا بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تعبیری عمیق از آبرو و حضور الهی اشاره دارد. شاعر میگوید که آبرو از چشم ما نشأت میگیرد و این سرچشمهای است که در اینجا وجود دارد. او به تصویر آب روانی میپردازد که از وجود ما جاری است و عین دریا محسوب میشود. همچنین، عالم مانند آینهای است که جمال خداوند در آن منعکس است و هر کس که خدا را ببیند، بینا میشود. شاعر بر این باور است که ما همچون موج دریا هستیم و در حقیقت، خود دریا هستیم. اسم اعظم خداوند با صفات او یکی است و همه موجودات شامل نعمتهای الهیاند. بدون نعمتهای الهی، هیچ چیزی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: آبروی ما از نگاه خودمان شکل میگیرد و این توهین و بدسلیقگی ناشی از خود ماست که به این وضعیت دچار شدهایم.
هوش مصنوعی: یک جریان آب آبی رنگ به سمت ما در حال حرکت است، در حالی که درون ما، دریا وجود دارد.
هوش مصنوعی: عالم، مانند آینهای است که وجود حضرت به وضوح در آن نمایان است و در هر آینهای انعکاس او دیده میشود.
هوش مصنوعی: هر کس که چشم بینایی دارد، میتواند زیبایی و نور چهره او را مشاهده کند.
هوش مصنوعی: ما مانند موجهای دریا هستیم و دریا ذاتاً مشهود ماست. تنها کسی میتواند ما را ببیند که خود از ما باشد یا با ما در ارتباط باشد.
هوش مصنوعی: اسم اعظم مانند ویژگیهای ذات خداوند است و همه موجودات دارای نامهای مختلفی هستند که به صفات و ویژگیهای آنها اشاره دارد.
هوش مصنوعی: هیچ چیزی در این دنیا وجود ندارد که به نعمت خداوند وابسته نباشد و همه چیز از رحمت و نعمتهای او برخوردار است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر که سرگردان این سودا بود
از دو عالم تا ابد یکتا بود
هر که نادیده در اینجا دم زند
چو حدیث مرد نابینا بود
کی تواند بود مرد راهبر
[...]
من چو لب گویم، لبِ دریا بود
من چو لا گویم مراد الّا بود
چون منی را حد این سودا بود
لاف این حضرت زدن یارا بود
کون جامع جامع اسما بود
مظهر او مجمع اشیاء بود
آفتابی تافته بر آینه
نور او زان نور مه سیما بود
در ازل رندی که با ما باده خورد
[...]
بس لطیف و روشن و زیبا بود
روح قدسی را درو مأوا بود
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.