گنجور

ابن یمین » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ١ - در تعریف بهار و مدح تاج الدین علی سربداری

 

ای شده بر ذات پاکت ختم کار سروری

همچو بر ذات محمد کسوت پیغمبری

آسمان سرگشته و حیران ز رشک رأی تست

ور نه پا بر جا روا بودی سپهر چنبری

پیش قدت گر فلک لاف سرافرازی زند

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ٧ - ایضاً له در مدح شمس الدین علی

 

دلبری دارم به رخ چون آفتاب خاوری

خیره گردد دیده از رویش چو در وی بنگری

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ٧ - ایضاً له در مدح شمس الدین علی

 

از رخ زیبا و چشم مست گاه دلبری

می نماید معجز عیسی و سحر سامری

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ٧ - ایضاً له در مدح شمس الدین علی

 

هست پیدا بر رخ عاشق که وقت ساحری

میکند چشمش بصد دستان و صنعت زرگری

ابن یمین
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » ترکیبات » شمارهٔ ۲ - یمدح السلطان الاعظم عصمة الدنیا و الدین دلشاد خاتون طیب الله مرقدها

 

ای گدای درگهت سلطان چرخ چنبری

سبزه زاری از ریاضت گلشن نیلوفری

چرخ توسن در برت گیتی نوردی نوبتی

شمس انور در رهت مشعل فروزی خاوری

گر کنیز خویش خوانی دختران نعش را

[...]

خواجوی کرمانی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۰ - در مدح امیر شیخ حسن

 

طالع عالم مبارک شد به میمون اختری

منتظم شد سلک ملک دین به والا گوهری

تاج شاهی سرفرازی می‌کند امروز از آنک

گردنان مملکت را دوش پیدا شد سری

اول ماه جمادی سال ذال و میم و حا

[...]

سلمان ساوجی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴۹

 

گر به فردوسی از حریم وصل نگشانی دری

پیش هر حوری ز آب دیده باشد کوثری

گرنه در هر غرفه زنجیری بود از موی دوست

در بهشت از هر دری آید عذاب دیگری

گرنه آن سرو افکند بر شاخ طوبی سایه

[...]

کمال خجندی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۰۰

 

جان چه باشد گر نباشد عاشق جان پروری

دل چه ارزد گر نورزد مهر روی دلبری

من چه بازم گر نبازم عشق یار نازکی

باده نوشی جان فزائی دلبری مه پیکری

دیده تا دیده جمالش در خیالش روز و شب

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۹۳۱

 

در لباس نیلگون تا جلوه کردی ای پری

مه دگر ننمود رخ زین پرده نیلوفری

با لباس آسمانی هر که دید ای مه تو را

شد بر او چون روز روشن کآفتاب دیگری

شاخ شمشادی که پیچیده ست نیلوفر بر آن

[...]

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » قطعات » شمارهٔ ۹

 

یاد دارم از کهن پیری که در حمام گفت

کین سخن پرسید روزی کهتری از مهتری

چیست سر آنکه در حمام هرکس پا نهد

بر دل غمگین او بگشاید از شادی دری

گفت سرش آنکه با او نیست زاسباب جهان

[...]

جامی
 

جامی » بهارستان » روضهٔ ششم (در مطایبه) » بخش ۴۹

 

گر نیاری خواند و نتوانی نوشتن یا ز وزن

زاده طبعت برون باشد گه نظم آوری

زین سه خصلت کی توان در شاعری عیب تو کرد

چون نیامد زان خلل در منصب پیغمبری

جامی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » مقطعات » شمارهٔ ۲۵

 

معنی شیرین و رنگینم به ترکی بیحد است

فارسی هم لعل و درهای ثمین گر بنگری

گوئیا در رسته بازار سخن بگشوده ام

یک طرف دکان قنادی و یک سو زرگری

زین دکان‌ها هر گدا کالا کجا داند خرید

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۳۵

 

بسکه دل در سینه من سوخت داغ دلبری

هر نفس کز دل بر آرم نیست بی خاکستری

آه از آن دلشادی اول که خنجر برکشید

وای از آن نومیدی آخر که ز در بر دیگری

نیست جای کشتگان تیغ تو صحرای حشر

[...]

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۵۹

 

ای ز جان شیرین تر و زیباتر از حور و پری

من چگویم جان من از هر چه گویم بهتری

آب حیوانی چو پیش چشم من استاده‌ای

ور خرامی جان من از آب حیوان بگذری

گر ز لعل آتشین یکجرعه افشانی بخاک

[...]

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » اشعار ترکیبی » شمارهٔ ۱ - ترکیب بند در نعت حضرت رسالت و ایمه اثنا عشر

 

گرچه جعفر برد ازین گرداب غم چشم تری

ماند ازو بحری که در هر گوشه دارد گوهری

اهلی شیرازی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » ترکیب‌بندها » شمارهٔ ۷ - ترکیب بند در مدح امام ثامن ضامن علی بن موسی‌الرضا علیه التحیة والثناء

 

ای گدایان تو شاهان سریر سروری

بی‌نیاز بر درت ناز این به شغل چاکری

وی به جاروب زرافشان روضه‌ات را خاکروب

خسرو زرین درفش نور بخش خاوری

سکهٔ حکمت نمایان‌تر زدند از سکه‌ها

[...]

محتشم کاشانی
 

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۳

 

ای جوان ترک وش میر کدامین لشکری

ای خوشا آن کشوری کانجا تو صاحب کشوری

ای سوار فرد از لشکر جدا افتاده‌ای

یا از آن ترکان یغما پیشهٔ غارتگری

آتشت در آب پنهانست و زهرت در شکر

[...]

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » ترکیبات » در سوگواری قاسم‌بیگ قسمی

 

جامه نیلی گشت و از سیلی رخم نیلوفری

عاقبت این بود رنگم زین خم خاکستری

آب چشم از دامنم نیل آب و بر اطراف خاک

رود نیلی دیده‌ام در فرش ماتم گستری

بسکه موج رود نیل چشم من بر اوج رفت

[...]

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » ترکیبات » در سوگواری قاسم‌بیگ قسمی

 

تاجداران را سری بود و سران را افسری

کش نیابی سد یک او گر بگردی کشوری

روز احسان جود سر تا پا ، سر تا پا کرم

قلزمی نیسان ، غلامی ابر، عمان چاکری

روز میدان پای تا سر دل ، ز سر تا پا جگر

[...]

وحشی بافقی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۶
sunny dark_mode