عاشق بیخانمان گر اختیاری داشتی
بر مراد خاطر خود روزگاری داشتی
قسمت گردون اگر بودی بقانون مراد
عاشق بیچاره هم وصلی زیاری داشتی
عالمی نخجیر بازویار از ایشان بی نیاز
کاشکی باری سگش میل شکاری داشتی
اینهمه غوغای مجنون از غم لیل که بود
کاش ازینسان سرو قدی گلعذاری داشتی
اعتبار یکجوم در کار عالم کس نکرد
ای دریغا کار عالم اعتباری داشتی
عیب رندان میکند کاری ندارد شیخ شهر
کی بما پرداختی گر زانکه کاری داشتی
روی زرد اهلی از مهرت شدی روزی سفید
گر خزان عاشقان روزی بهاری داشتی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره درد و رنجی است که عشق و دلبری به فرد میآورد. شاعر از سوختن دلش در عشق و خاطرات شاد اولیه صحبت میکند و از ناامیدی و زخمهای عمیق میگوید. او به بیپناهی عاشقان و نبودن جایی برای زخمخوردگان عشق اشاره میکند و به احساس انزوا و غمهای بیپایان خود میپردازد. در نهایت، او از امید به بروز گلی از میان خاری غم سخن میگوید، که نشاندهنده امید به شادی و خوشی در زندگی است.
هوش مصنوعی: عاشق بیخانمان، اگر اختیار داشت، میتوانست به آرزوهای دلش جامه عمل بپوشاند و زندگیای را که میخواست، تجربه کند.
هوش مصنوعی: اگر آسمان و تقدیر بر طبق خواستهها میبود، عاشق بیچاره نیز میتوانست به وصالی بیشتر دست یابد.
هوش مصنوعی: یک عالم بزرگ به شکارچی نیازی ندارد، ای کاش فقط سگی داشت که برای شکار آماده باشد.
هوش مصنوعی: این همه شلوغی و دلتنگی مجنون به خاطر غم لیلا است. ای کاش تو هم همچون آن گلدان زیبا، قد بلندی داشته بودی.
هوش مصنوعی: هیچکس در کارهای دنیا، به اندازه یک جمعیت به هم پیوسته اهمیت و اعتبار نداشت، افسوس که کارهای دنیا تنها بر پایه اعتبار بود.
هوش مصنوعی: عیبجویی و انتقاد رندان اصلاً مهم نیست، چون شیخ شهر چه زمانی به ما توجه کرده است، اگر هم کاری با ما داشتی، چرا از قبل اقدام نکردی؟
هوش مصنوعی: اگر یک روز به خاطر عشق تو، رنگ رویم زرد و محزون شد، در روزی دیگر میتوانی با محبتت، آن را سفید و شاداب کنی؛ همچنان که زندگی عاشقان گاه مانند فصل خزانی است و گاه بهاری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر دل غم پرور ما غمگساری داشتی
با بلا خوش بودی و در غم قراری داشتی
نام مجنون در جهان هرگز نبوده این چنین
گر چنان بودی که چون من یادگاری داشتی
هر دو عالم را ز یک پرتو سراسر سوختی
[...]
کاشکی ز اول بمن این کینه داری داشتی
تا دلم در کف عنان اختیاری داشتی
رخ ز من میتابد اکنون وه چه سان یاد آورم
آنکه بر آمد شد من اتنظاری داشتی
شد دلم محروم ازو با آنکه از نزدیکیش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.