گنجور

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۱۱۵

 

چیست آن‌گوهرکه ارکان دست خمّار آورد

گوهری کان گوهر مردم پدیدار آورد

لطف آب و رنگ آتش دارد و تا‌ثیر او

آب سوی جان و آتش سوی رخسار آورد

گر به‌دی مه بگذرد بر مجلس آزادگان

[...]

امیر معزی
 

همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۵۵

 

روی زیبا چون تماشا را به گلزار آورد

شاخ گل را شرم بادا گر گلی بار آورد

گر صبا از زلف او بویی به سوی چین برد

مشک را در نافۀ آهو به ز نهار آورد

کار، بوی زلف او دارد که هنگام صبوح

[...]

همام تبریزی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۷۲

 

هر شبم جان بر لب آید، ناله زار آورد

تا کدامین باد بویی زان جفا کار آورد

رفت آن شوخ و دل خون گشته را با خود ببرد

عاقبت روزی همان خونش گرفتار آورد

دوستان، من کی هوس دارم به نالیدن، ولی

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۲

 

عشق بی‌علت ترنج دوستی بار آورد

گر به علت عشق ورزی رنج و تیمار آورد

چیست پیش پاکبازان کام دل جستن؟ غرض

وین غرض در دوستی نقصان بسیار آورد

در میان مهربانان مهر دار و گو مباش

[...]

اوحدی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۸۶ - ستایش فضل‌الله نعیمی

 

قاصدی کو تا به جان پیغام دلدار آورد

یا هوایی کز نسیم طره یار آورد

آن کس از دنیا و عقبی باشد آزادی چو ما

دردمندی را که عشق یار در کار آورد

گر اناالحق‌های ما را بشنود منصور مست

[...]

نسیمی
 

حیدر شیرازی » دیوان مونس الارواح » قصاید السبعه » فی قدرة الله تعالی و صفاته

 

قادری کز قدرت این عالم پدیدار آورد

خلق عالم را به عشق خویش در کار آورد

نافه از آهو و نور از نار و لعل از خاره سنگ

گوهر از بحر و زر از کان و گل از خار آورد

حکم او از رعد غران کوس سلطانی زند

[...]

حیدر شیرازی
 

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۹

 

باغ عیش من بجای گل همه خار آورد

آری، این نخلی که من دارم، همین بار آورد

کوه از سیل سرشکم در صدا آید، بلی

گریه من سنگ را در ناله زار آورد

عالمی در گریه است از ناله جانسوز من

[...]

هلالی جغتایی
 

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۴

 

عشق اگر مرد است، مرد او تاب دیدار آورد

ورنه چون موسی بسی آورد، بسیار آورد

تا فریبد ابلهان را در متاع روی دوست

آسمان پیش از تو یوسف را به بازار آورد

بس که زخم غمزه خوردم زمین مشهدم

[...]

عرفی
 

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۶

 

گر محبت حمله بر ناموس کفار آورد

برهمن را سبحه در گردن به بازار آورد

درمیان گریهٔ مستانه غرقم، شحنه کو

تا شراب آلوده هستم، بر سر دار آورد

گر خجل باشد ز ایمان، لذت کفرش حرام

[...]

عرفی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۶۸۵

 

مستمع صاحب سخن را بر سر کار آورد

غنچهٔ خاموش، بلبل را به گفتار آورد

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۸۲

 

کوه را چون ابر، حکم او به رفتار آورد

ریگ را چون سبحه، ذکر او به گفتار آورد

جنبش ما ناتوانان است از اقبال عشق

ذره را خورشید تابان بر سر کار آورد

پرده پوشی می کند دریای جوشان را به کف

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۸۳

 

مستمع صاحب سخن را بر سر کار آورد

غنچه خاموش بلبل را به گفتار آورد

از حجاب حسن شرم آلوده لیلی هنوز

بید مجنون سر به زیر انداختن بار آورد

عشق دل را از تمنا پاک نتوانست کرد

[...]

صائب تبریزی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۱

 

شور عشقی گر که دلرا بر سر کار آورد

بلبل گلزار معنی را بگلزار آورد

آتشی در من زند از من بسوزد ما و من

گوش هستیهای مادر حلقهٔ یار آورد

نور روی دوست عالمگیر شد موسی کجاست

[...]

فیض کاشانی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۵

 

هم «انا الله » خوان درختی را به گفتار آورد

هم «انا الحق » گوی مردی را سر دار آورد

ای که پنداری که ناچارست گردون در روش

نیست ناچار آن که گردون را به رفتار آورد

نکته ای داریم و با یاران همی گوییم فاش

[...]

غالب دهلوی
 
 
sunny dark_mode