هر شبم جان بر لب آید، ناله زار آورد
تا کدامین باد بویی زان جفا کار آورد
رفت آن شوخ و دل خون گشته را با خود ببرد
عاقبت روزی همان خونش گرفتار آورد
دوستان، من کی هوس دارم به نالیدن، ولی
درد چون در سینه باشد، ناله زار آورد
آرزومندان به آب دیده معذورند، از آنک
فرقت روی عزیزان گریه بسیار آورد
بو که بزیم باد را گویید تا بهر خورش
پاره ای خاک از برای جان افگار آورد
صد گله دارم، ولی آن رو چو آید در نظر
کیست کان ساعت زبانم را به گفتار آورد؟
غمزه خونریز تو مر زاهد صد ساله را
موی پیشانی گرفته سوی خمار آورد
شب ز می توبه کنم از بیم ناز شاهدان
بامدادم روی ساقی باز در کار آورد
زین دل خودکام کار من به رسوایی کشید
خسروا، فرمان دل بردن همین بار آورد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد و غم ناشی از جدایی و یادی از معشوق سخن میگوید. او هر شب از شدت ناراحتی و ناله به لب جان میآید و با خود میپرسد که چه زمانی این جفا و دوری به پایان خواهد رسید. معشوق، که روزگاری شاداب و دلافزاست، رفته و شادی را با خود برده است. شاعر به احساسات و درد درونی خود اشاره میکند و اظهار میکند که گریه برای دوری عزیزان طبیعی است. او همچنین به گلایههایش اشاره کرده و میگوید که غمزه و نگاه معشوق به او تأثیر عمیقی گذاشته است. در نهایت، شاعر به تضاد بین توبهاش و بازگشت به میگساری در صبح اشاره میکند و میگوید که او به خطای دل خود گرفتار شده است.
هوش مصنوعی: هر شب حس میکنم که جانم به لب رسیده و با نالههای اندوهگین خودم را به یاد آن کسی میاندازم که با بیرحمیاش در دل من زخم زده و در جستجوی نشانهای از او هستم.
هوش مصنوعی: آن شخص شاد و بازیگوش که دل عدهای را شکسته بود، در نهایت روزی خود با خود برد، و همان دلشکستگیها به خود او بازگشت و او را گرفتار کرد.
هوش مصنوعی: دوستان، من کی میخواهم ناله کنم، اما وقتی درد در دل باشد، طبیعی است که ناله کنم.
هوش مصنوعی: کسانی که دلشان به عشق ورزیدن به عزیزانشان میتپد، از اشکریختن در فراقشان معذور و بیتقصیرند، زیرا دوری از چهره محبوبانشان موجب ناراحتی و گریه زیاد میشود.
هوش مصنوعی: باد را بوی خوشی میرسد که میگوید برای غذای خود تکهای خاک بیاورد، تا روح خسته را احیا کند.
هوش مصنوعی: من از صد چیز ناراحت هستم، اما وقتی او (معشوق) در برابر چشمانم قرار میگیرد، در آن لحظه نمیدانم چه بگویم و زبانم قفل میشود.
هوش مصنوعی: نگاه جذاب و خطرناک تو میتواند حتی زاهدی که صد سال عبادت کرده را تحت تأثیر قرار دهد و او را به حالتی سرشار از شیدایی و مستی بکشاند.
هوش مصنوعی: در شب از شراب مینوشم و از ترس دلبریهای معشوق در روز، توبه میکنم، اما با دیدن روی ساقی، دوباره به سوی او روی میآورم.
هوش مصنوعی: این دل سرکش، کار مرا به رسوایی کشاند و ای شاه، فرمان بردن از دل همین نتیجه را به دنبال داشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چیست آنگوهرکه ارکان دست خمّار آورد
گوهری کان گوهر مردم پدیدار آورد
لطف آب و رنگ آتش دارد و تاثیر او
آب سوی جان و آتش سوی رخسار آورد
گر بهدی مه بگذرد بر مجلس آزادگان
[...]
روی زیبا چون تماشا را به گلزار آورد
شاخ گل را شرم بادا گر گلی بار آورد
گر صبا از زلف او بویی به سوی چین برد
مشک را در نافۀ آهو به ز نهار آورد
کار، بوی زلف او دارد که هنگام صبوح
[...]
عشق بیعلت ترنج دوستی بار آورد
گر به علت عشق ورزی رنج و تیمار آورد
چیست پیش پاکبازان کام دل جستن؟ غرض
وین غرض در دوستی نقصان بسیار آورد
در میان مهربانان مهر دار و گو مباش
[...]
قاصدی کو تا به جان پیغام دلدار آورد
یا هوایی کز نسیم طره یار آورد
آن کس از دنیا و عقبی باشد آزادی چو ما
دردمندی را که عشق یار در کار آورد
گر اناالحقهای ما را بشنود منصور مست
[...]
قادری کز قدرت این عالم پدیدار آورد
خلق عالم را به عشق خویش در کار آورد
نافه از آهو و نور از نار و لعل از خاره سنگ
گوهر از بحر و زر از کان و گل از خار آورد
حکم او از رعد غران کوس سلطانی زند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.