عطار » الهی نامه » بخش پانزدهم » (۹) حکایت محمود با درویش بر سر راه
چو جَوجَو نیم جَو بر هر سرائی
نوشتند از پی چون تو گدائی
عطار » الهی نامه » بخش شانزدهم » (۱) حکایت پسر هارون الرشید
بگوی مادرم را کز دعائی
فراموشم مکن در هیچ جائی
عطار » الهی نامه » بخش هفدهم » (۶) حکایت جهاز فاطمه رضی الله عنها
فلک کوژست از سر تا به پائی
نیابی راستش در هیچ جائی
عطار » الهی نامه » بخش هفدهم » (۸) حکایت آن درویش با ابوبکر ورّاق
بدو گفتا که ای مرد خدائی
بدین زاری چنین گریان چرائی
عطار » الهی نامه » بخش هفدهم » (۱۰) حکایت سفیان ثوری رحمه الله
خطاب آمد که تو مردودِ مائی
تو زین در دور شو، ما را نشائی
عطار » الهی نامه » بخش هجدهم » (۱) حکایت بلُقیا و عفّان
به پای تخت خفته اژدهائی
شده حلقه، نه سر پیدا نه پائی
عطار » الهی نامه » بخش هجدهم » (۵) حکایت جبریل با یوسف علیهما السلام
که دل خوش دار در درد جدائی
که خواهد بود زین چاهت رهائی
عطار » الهی نامه » بخش بیستم » (۳) حکایت مرد صوفی که بر زبیده عاشق شد
که تا از میغِ تاریک جدائی
بتابد نور صبح آشنائی
عطار » الهی نامه » بخش بیستم » (۴) حکایت اردشیر و موبد و پسر شاپور
که مردم را بنور آشنائی
توان دیدن ز یکدیگر جدائی
عطار » الهی نامه » بخش بیستم » (۹) حکایت شعیب علیه السلام
خطاب آمد ز اوج آشنائی
که چون گریان برای شوق مائی
عطار » الهی نامه » بخش بیستم » (۱۱) حکایت سلطان محمود و ایاز
تو بنگر کو کجا و تو کجائی
عجب نبوَد اگر باشد جدائی
عطار » الهی نامه » بخش بیست و یکم » (۱) حکایت امیر بلخ و عاشق شدن دختر او
کسی کو نام او بُردی بجائی
شدی هر ذرّهٔ یوسف نمائی
عطار » الهی نامه » بخش بیست و دوم » (۲) حکایت آن بزرگ با خواجه علی طوسی
که این ساعت تو در عین بلائی
که از سر تا قدم جمله فنائی
عطار » الهی نامه » بخش بیست و دوم » (۹) حکایت بایزید با مرد مسافر
برای بایزید آمد ز جائی
غریبی، در بزد چون آشنائی
عطار » الهی نامه » بخش بیست و دوم » (۹) حکایت بایزید با مرد مسافر
غریبم آمده بهر لقائی
ببوی بایزید از دور جائی
عطار » الهی نامه » بخش بیست و دوم » (۱۰) حکایت محمود با شیخ خرقانی
تو ای محمود اگرچه پادشائی
ولیکن دل همی خواهد گدائی
عطار » الهی نامه » بخش پایانی » (۲) گفتار مرد خدای پرست
ز چندین آدمی درهیچ جائی
نمیبینم سر موئی وفائی
عطار » الهی نامه » بخش پایانی » (۴) حکایت وفات اسکندر رومی
عزیزا با تو گفتم ماجرائی
مدار آخر دریغ ازمن دعائی
عطار » الهی نامه » بخش پایانی » (۴) حکایت وفات اسکندر رومی
همان بهتر که بی روی و ریائی
سحرگاهان بسازد با دعائی
عطار » الهی نامه » بخش پایانی » (۱۳) حکایت عبدالله بن مسعود با کنیزک
چراکردم جوانی خرج جائی
که در پیری نهندم در بهائی