گنجور

رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۲۹

 

گفت: خیز اکنون و سازه ره بسیچ

رفت باید، ای پسر، ممغز تو هیچ

رودکی
 

فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۶ - در آفرینش ماه

 

چراغ است مر تیره شب را بسیچ

به بد تا توانی تو هرگز مپیچ

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۶

 

نشاید درنگ اندرین کار هیچ

کجا آید آسایش اندر بسیچ

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۳

 

ز خورد و ز بخشش میاسای هیچ

همه دانش و داد دادن بسیچ

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۱۵

 

که از رای او سر نپیچم به هیچ

درین روزها کرد زی من بسیچ

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۱۷

 

کز اندیشهٔ بد مکن یاد هیچ

دلت شاد کن کار مهمان بسیچ

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۱۴

 

وزان پس ورا گفت مندیش هیچ

دلیری کن و رزم دیوان بسیچ

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۴

 

بدو گفت ازین خود میندیش هیچ

هشیواری و رای و دانش بسیچ

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۹

 

بگفت ستاره‌شمر مگرو ایچ

خردگیر و کار سیاوش بسیچ

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۱

 

که چندین به خون سیاوش مپیچ

که آرام خوار آید اندر بسیچ

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۶

 

تو درویش را رنج منمای هیچ

همی داد و بر داد دادن بسیچ

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۶

 

نمانم که رستم برآساید ایچ

همی کینه را کرد باید بسیچ

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان هفتخوان اسفندیار » بخش ۱ - داستان هفتخوان اسفندیار

 

دریغش نیاید ز بخشیدن ایچ

نه آرام گیرد به روز بسیچ

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۶

 

مرا گفت بر کار رستم بسیچ

ز بند و ز خواری میاسای هیچ

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۱۹

 

تن خویش را نیز مستای هیچ

به ایوان شو و کار فردا بسیچ

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اشکانیان » بخش ۱

 

دریغش نیاید ز بخشیدن ایچ

نه آرام گیرد به روز بسیچ

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۲۹

 

گنهکار یزدان مباشید هیچ

به پیری به آید به رفتن بسیچ

فردوسی
 
 
۱
۲
۳
۲۱