فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷ - برون آمدن سلطان از اصفهان و داستان گویندهء کتاب
کجااند آن حکیمان تا ببینند
که اکنون چون سخن میآفرینند
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۳ - آگاهى یافتن دایه از کار ویس و رفتن به مرو
به شادی روز و شب با هم نشینند
ولیکن کام دل از هم نبینند
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۳ - آگاهى یافتن دایه از کار ویس و رفتن به مرو
نخواهم کت بدین زاری ببینند
چنین با تو به خاک اندر نشینند
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین
خردمندان که ایشان را ببینند
یکایک را ز ویرو برگزینند
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۸ - آگاهى یافتن موبد از رامین و رفتن او در باغ
گزیدم آنکه نادانان گزینند
نشستم همچنان کایشان نشینند
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۱ - نامه اول در صفت آرزومندى و درد جدایى
اگرچه گرد بالینم نشینند
چنانم از نزاری کم نبینند
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۴ - گفتن رفیدا حال رامین با گل
غریبانی که خاکم را ببینند
زمانی بر سر گورم نشینند
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۳ - نالیدن ویس از رفتن رامین و از دایه چاره خواستن
که شاهان پاک با موبد به کینند
همه رامین و ویرو را گزینند
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۸ - آگاه شدن موبد از گنج بردن رامین با ویس
سپاه من همه با من به کینند
به شاهی پاک رامین را گزینند
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۴۷
خوشا آنانکه هر شامان ته وینند
سخن با ته گرند با ته نشینند
مو که پایم نبی کایم ته وینم
بشم آنان بوینم که ته وینند
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۴۸
خوشا آنان که با ته همنشینند
همیشه با دل خرم نشینند
همین بی رسم عشق و عشقبازی
که گستاخانه آیند و ته بینند
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۵۲ - التمثّل فی شأن اصحاب الغفلة و نظر السّوء
این همه بد فعال و بیدینند
چه توان کرد مردمان اینند
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب العاشر فی سبب تصنیف الکتاب و بیان کتابة هذا الکتاب رعایة لذوی الالباب » بخش ۱۸ - در صفت خلوت و تنهایی گوید
دهر بد رای و خلق بد بینند
راهت این است و مردمان اینند
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۸ - دیدن شیرین و سخن گفتن با او
کریمانی که با مهمان نشینند
به مهمان بهترک زین باز بینند
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۰۷ - تمثیل موبد چهارم
مگر پیغمبران کایشان امینند
به نامحرم نگویند آنچه بینند
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۹ - اندرز و ختم کتاب
خدایا حرفگیران در کمینند
حصاری ده که حرفم را نبینند
عطار » مختارنامه » باب یازدهم: در آنكه سرّ غیب و روح نه توان گفت و نه توان » شمارهٔ ۳۹
آنها که درین درد مرا میبینند
در درد و دریغای منِ مسکینند
چون یک سر موی از تو خبر نیست رواست
گر هر موئی به ماتمی بنشینند
عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۹۱
شمع آمد و گفت: جمع اگر بنشینند
بر من دگری به راستی بگزینند
چون گردن راستان بمی باید زد
بیچاره کژان! چو راستان این بینند
عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » در معراج حضرت رسالت علیه الصلوة والسلام
ستاده انبیا و مرسلینند
که تا امشب جمالت را به بینند
عطار » الهی نامه » بخش سوم » (۶) حکایت یوسف و ابن یامین علیهما السلام
ولی هر یک یکی را برگزینند
بیک خوان دو برادر در نشینند