سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثّالث: اندر نعت پیامبر ما محمّد مصطفی علیهالسّلام و فضیلت وی بر جمیع پیغمبران » بخش ۳۰ - در فضیلت امیرالمؤمنین حسنبن علی علیهالسّلام ذکر الحسن یذهب الحزن
چون جهان حیز را امیر کند
زال زر روی چون زریر کند
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الرّابع: فی صفة العقل واحواله وافعاله و غایة عنایته و سبب وجوده » بخش ۳ - فی اَنّ العقل سلطان الخلق و حجّة الحق
عقل دین مر ترا چو تیر کند
بر همه آفریده میر کند
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الخامس فی فضیلة العلم، ذکر العلم اربح لانّ فضله ارجح » بخش ۹ - حکایت در کمال عشق و عاشقی
طفل را بارِ عشق پیر کند
پشه را عشق باشه گیر کند
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر » بخش ۴۴ - در کاهلی گوید
خوی نیکو ترا چو شیر کند
خوی بد عالم از تو سیر کند
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب العاشر فی سبب تصنیف الکتاب و بیان کتابة هذا الکتاب رعایة لذوی الالباب » بخش ۷ - فصل اندر تبدیل حال
عُمر تن مرد را اسیر کند
مرد را عُمر عشق پیر کند
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۱۴ - آگاهی بهرام از وفات پدر
زآهنْ الماسِ او حریر کند
وآهنش سنگ را خمیر کند
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۵۵۱
عشق چون ره بزند عقل چه تدبیر کند
مهر چون کم نشود سوز چه تقصیر کند
گم شده یوسف و یعقوب به بیت الاحزان
هم دم و هم نفس از ناله شبگیر کند
جهد کردیم و هم آخر متغیر گشتیم
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۲۹
چشم خود خواجه اگر سیر به تدبیر کند
به ازان است که صد گرسنه را سیر کند
سالها شد دل خوش مشرب ما ویران است
کیست در راه حق این بتکده تعمیر کند؟
تربیت یافته عشق جوانمردم من
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۲۹
چشم خود خواجه اگر سیر به تدبیر کند
به ازان است که صد گرسنه را سیر کند
یغمای جندقی » دیوان اشعار » سرداریه » رباعیات » شمارهٔ ۴۶
این پخته که سفله خام تعبیر کند
نامش غم دین نهاده تکفیر کند
صد مرحله زین گفته از آن گوینده
...تر آن بود که تقصیر کند
بلند اقبال » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۷ - در وصف حال افراسیاب بیگ فراشباشی مشیر الملک
خاک گورت مگر که سیر کند
کی ترا سیر لطف میر کند
نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۵۴
ترک چشمت چو کمین از پی نخجیر کند
شیوۀ هر نگهش کار دو صد تیر کند
دل سودازده را چاره ز زنجیر گذشت
تا دگر حلقۀ زلف تو چه تدبیر کند
پرده بردار که از شعشعۀ طلعت تو
[...]
شاطر عباس صبوحی » غزلیات ناتمام و اشعار پراکنده » تعبیر خواب پریشان
آهوی چشم تو نازم که چو نخجیر کند
شیر را گیرد و در زلفِ تو زنجیر کند
تکیه بر گوشهٔ ابرو زده چشمت، آری
ترک، چون مست شود، دست به شمشیر کند
بی سبب خون من آن ابروی پیوسته نریخت
[...]
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۲
دستی که به پرده کعبه را دیر کند
بیگانه خودی یگانه را غیر کند
بیرون شده ز آستین شهر آشوبی
از دست چنین بشر خدا خیر کند