گنجور

 
حکیم نزاری

عشق چون ره بزند عقل چه تدبیر کند

مهر چون کم نشود سوز چه تقصیر کند

گم شده یوسف و یعقوب به بیت الاحزان

هم دم و هم نفس از ناله شبگیر کند

جهد کردیم و هم آخر متغیر گشتیم

آری از حکم خدا جهد چه تدبیر کند

دی دل سوخته را دیدم و پرسیدم از او

محض تحقیق همین است که تقریر کند

گفتم ای سوخته دل چیست که با ما کردی

گفت من هیچ نکردم همه تقدیر کند

رفع دیوانگی ما نتوان کرد به عقل

یا به زنجیر که نه عقل نه زنجیر کند

توبه کردیم به صدق دل یک تا محکم

نه مزور که به دل توبه ز تزویر کند

هر که را رغبت سودا چو نزاری باشد

عشق بستاند و جان بدهد و توفیر کند

 
 
 
صائب تبریزی

چشم خود خواجه اگر سیر به تدبیر کند

به ازان است که صد گرسنه را سیر کند

سالها شد دل خوش مشرب ما ویران است

کیست در راه حق این بتکده تعمیر کند؟

تربیت یافته عشق جوانمردم من

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
نیر تبریزی

ترک چشمت چو کمین از پی نخجیر کند

شیوۀ هر نگهش کار دو صد تیر کند

دل سودازده را چاره ز زنجیر گذشت

تا دگر حلقۀ زلف تو چه تدبیر کند

پرده بردار که از شعشعۀ طلعت تو

[...]

شاطر عباس صبوحی

آهوی چشم تو نازم که چو نخجیر کند

شیر را گیرد و در زلف تو، به زنجیر کند

تکیه بر گوشهٔ ابرو زده چشمت، آری

ترک، چون مست شود، دست به شمشیر کند

بی سبب خون من آن ابروی پیوسته نریخت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه