اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۴۳ - خبر یافتن فریدون از مرگ گرشاسب
که گیرد کنون گرز و شمشیر تو
چو بی کار شد بازوی چیر تو
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش دوم: خردنامه » بخش ۷ - خطاب زمین بوس
دو تیغیتر از صبح شمشیر تو
سپهر از زمین رامتر زیر تو
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش دوم: خردنامه » بخش ۱۷ - احوال سقراط با اسکندر
شکاری طلب کافتد از تیر تو
هژبری چو من نیست نخجیر تو
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۱۱ - خطاب زمین بوس
گوش دو ماهی زبر و زیر تو
شد صدف گوهر شمشیر تو
عطار » منطقالطیر » بیان وادی عشق » حکایت عربی که در عجم افتاد و سر گذشت او با قلندران
پای درنه یا سر خود گیر تو
جان ببر یا نه به جان بپذیر تو
عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۱ - فی التوحید باری عز اسمه
کوه رادل خون شد از تقریر تو
آب ازو میریزد از تشویر تو
عطار » مصیبت نامه » بخش پنجم » بخش ۵ - الحكایة و التمثیل
ای دریغا روبهی شد شیر تو
تشنه میمیری ودریا زیر تو
عطار » مصیبت نامه » بخش دوازدهم » بخش ۱ - المقالة الثانیة عشره
چند آئی از زبر با زیر تو
زین شد آمد مینگردی سیر تو
عطار » مصیبت نامه » بخش سیهم » بخش ۶ - الحكایة و التمثیل
گر شود این درد دامنگیر تو
بس بود این درد دایم پیر تو
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و دوم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل
دور دیدم زلف چون زنجیر تو
بازگفتم راز دل با تیر تو
عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۱ - المقالة الاربعون
کار بیرونست از تصویر تو
چند جنبانم بگو زنجیر تو
عطار » اشترنامه » بخش ۴ - برآمدن بر منبر وحدت از راه دل
بت پرستی میکنی در دیر تو
وین همه گردان شده در سیر تو
عطار » اشترنامه » بخش ۲۹ - خاموش شدن سالك وصول از جواب
ای دل آخر پند من بپذیر تو
تا شوی کل خویشتن کم گیرتو
ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۶۷
ای مهر و مه نتیجه رای منیر تو
حل کرده عقدهای فلک را ضمیر تو
فخر ملوک نصرت دین بیشکین تویی
کایزد برای نصرت دین شد نصیر تو
وان بدر ازهری که مُقدَّر شد از ازل
[...]
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۳۹ - حکایت آن پیر عرب کی دلالت کرد حلیمه را به استعانت به بتان
دور شو بهر خدا ای پیر تو
تا نسوزی ز آتش تقدیر تو
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۶۶ - حکایت آن مداح کی از جهت ناموس شکر ممدوح میکرد و بوی اندوه و غم اندرون او و خلاقت دلق ظاهر او مینمود کی آن شکرها لافست و دروغ
کو نشان شکر و حمد میر تو
بر سر و بر پای بی توفیر تو
سعدی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۹
گفتم به ره ببینم و دامن بگیرمش
کای رشک آفتاب جمال منیر تو
شهری بر آتش غم هجران بسوختی
اول منم به قید محبت اسیر تو
انعام کن به گوشهٔ چشم ارادتی
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلامان و ابسال » بخش ۱ - آغاز
ای در اطوار حقایق سیر تو
نیست در کار خلایق غیر تو
میرداماد » دیوان اشراق » مشرقالانوار » بخش ۸ - ایضاً در منقبت
صورت عقل آیت تنویر تو
عالم معنی همه تفسیر تو
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۶۳
می کشد گردن هدف از اشتیاق تیر تو
زخم را آغوش رغبت می کند شمشیر تو
از جراحت روی گردن کی شود نخجیر تو؟
زخم را آغوش رغبت می کند شمشیر تو
از دم تیغ تو هر زخم آیه رحمت بود
[...]