گنجور

 
صائب تبریزی

می کشد گردن هدف از اشتیاق تیر تو

زخم را آغوش رغبت می کند شمشیر تو

از جراحت روی گردن کی شود نخجیر تو؟

زخم را آغوش رغبت می کند شمشیر تو

از دم تیغ تو هر زخم آیه رحمت بود

از جراحت روی گردان کی شود نخجیر تو؟

رتبه حرف گلوسوز تو بیش از شکرست

شیره جان بوده در طفلی همانا شیر تو

آنچنانی کز جان روشن جسم می گردد لطیف

می کند بال پری آیینه را تصویر تو

شوخی حسن تو دارد برق را در پیچ و تاب

چون تواند خون عاشق گشت دامنگیر تو؟

کیستم من در شمار آیم، که آهوی حرم

چون هدف گردن کشد از اشتیاق تیر تو

می زند بر کوچه دیوانگی بی اختیار

هر که را افتد نظر بر زلف چون زنجیر تو

گوهر از گرد یتیمی می شود کامل عیار

شد غبار خط مشکین باعث تعمیر تو

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
صائب تبریزی

نیست صید لاغر من قابل نخجیر تو

از سبکروحی مگر بر خاک افتد تیر تو

بر شکوهش گر چه تنگی می کند این نه رواق

نیست خالی ذره ای از حسن عالمگیر تو

هست در هر حلقه اش دام تماشایی دگر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه