گفت دزدی را گرفت آن سر فراز
در میان جمع دستش کرد باز
دزد نه دم زد از آن نه آه کرد
برگرفت آن دست و عزم راه کرد
همچنان خاموش میبرید راه
تا رباطی بود رفت آنجایگاه
چون رسید آنجاخروشی درگرفت
ناله و فریاد و جوشی در گرفت
در فغان آمد بصد زاری زار
وز نفیر خویشتن شد بی قرار
سایلی گفتش تو با چندین خروش
زیر دار آخر چرا بودی خموش
گفت آنجا هیچ همدردم نبود
دست ببریده یکی مردم نبود
گر من آنجا سخت میجوشیدمی
یا بصد فریاد بخروشیدمی
گر بسی فریاد بودی آن همه
خلق را چون باد بودی آن همه
لیک اینجا یک بریده دست هست
کس چه داند او بداند درد دست
لاجرم گر پیش او نالم رواست
کو بداند نالهٔ من از کجاست
تا نیاید هیچ همدردی پدید
نالهٔ همدرد نتواند شنید
ذرهٔ این درد اگر برخیزدت
دل بصد درد دگر برخیزدت
گر شود این درد دامنگیر تو
بس بود این درد دایم پیر تو
ور نگیرد دامنت این درد زود
گفت و گوی این ندارد هیچ سود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، دزدی که به دست ماموران گرفتار شده، در میان جمعیت خاموش است و هیچ واکنشی نشان نمیدهد. او وقتی به مکانی میرسد که دیگران شروع به فریاد و ناله میکنند، توضیح میدهد که در آنجا هیچکس را همدرد خود نمیدیده و به همین دلیل خموش مانده است. او میگوید که هیچکس نمیتواند درد او را درک کند، چون تنها دست بریدهاش را میبینند و از حقیقت او خبر ندارند. او بر این عقیده است که درد واقعی باید درک شود و تا زمانی که همدردی نباشد، فریاد او بیفایده است. به طور کلی، شعر بر تنهایی انسان و نیاز به همدردی تأکید میکند.
هوش مصنوعی: یک دزد را در میان جمع مردم دستگیر کردند و او با سر بلند و اعتماد به نفس ایستاده بود.
هوش مصنوعی: دزد نه حرفی زد و نه نالهای کرد، اما آن دست را برداشت و آمادهی رفتن شد.
هوش مصنوعی: او به آرامی به راه خود ادامه میدهد تا به جایی برسد که در آنجا کسی یا چیزی وجود دارد.
هوش مصنوعی: زمانی که به آن مکان رسیدند، شوق و هیجان شدیدی ایجاد شد و همزمان ناله و فریاد در آنجا به گوش رسید.
هوش مصنوعی: با فریادی پر از درد و اندوه به گوش همه رسید و از ناگفتههای دلش بیقرار شد.
هوش مصنوعی: سایهای به او گفت: با وجود اینکه در برابر بدیها فریاد زدن و اعتراض کردن حق توست، چرا در آخر سکوت کردی و چیزی نگفتی؟
هوش مصنوعی: او گفت در آنجا هیچ کسی نبود که هم دردی کند، و هیچ انسانی که بتواند به کمکش بیاید و دستش را بگیرد.
هوش مصنوعی: اگر من در آنجا به شدت ناله و فریاد میزدم یا با صدای بلند اعتراض میکردم، نتیجهای نمیگرفتم.
هوش مصنوعی: اگر فریاد و فغان زیادی سر داده میشد، مردم مانند باد پراکنده و بیخط و نشانی میشدند.
هوش مصنوعی: اما در اینجا یک دست بریده وجود دارد، کسی نمیداند که او چقدر از درد دست خود آگاه است.
هوش مصنوعی: اگر به او شکایت کنم، این کار درست است؛ زیرا او میداند که چرا از دل من ناله میآید.
هوش مصنوعی: تا زمانی که هیچ کسی درد او را درک نکند، نالههایش هم به گوش هیچ همدردی نخواهد رسید.
هوش مصنوعی: اگر فقط ذرهای از این درد تو را تحت تاثیر قرار دهد، دل انسان را به همراهی با صد درد دیگر به ناراحتی وادار میکند.
هوش مصنوعی: اگر این درد به تو برسد، همین کافی است که این درد همیشه تو را پیر کند.
هوش مصنوعی: اگر این درد به تو دامن نزند، زود است که دربارهاش صحبت کنی و گفتوگو بر سر آن هیچ فایدهای ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.