گنجور

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۷

 

بسا که مست در این خانه بودم و شادان

چنان که جاه من افزون بد از امیر و ملوک

کنون همانم و خانه همان و شهر همان

مرا نگویی کز چه شده‌ست شادی سوک؟

رودکی
 

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر متقارب » شمارهٔ ۵۳

 

بمردن به آب اندرون چنگلوک

به از رستگاری به نیروی غوک

عنصری
 

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۵۴ - وله

 

تا یکی خم بشکند ریزه شود سیصد سبو

تا مرد پیری بپیش او مرد سیصد کلوک

هر که موک مردمان جوید بشو گو خط دو کش

کی نخست او را زند باشد موک؟

عسجدی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۴۲

 

ای نیم حلالزاده نیم خشوک

چون کعب کژی اسب تو حک هر لولوک

با تو بقمار بر نیایم بحدوک

بر تو بر من سر بسر توک بتوک

سوزنی سمرقندی
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۱۹ - در شکر

 

منعمی بر پیر دهقانی گذشت اندر دهی

نان جو می‌خورد و پیشش پاره‌ای بز موی و دوک

گفتش ای مسکین نگر با آنچنان روزی و عیش

پیر دهقان گفت من لذاتنا این الملوک

انوری
 

عطار » اسرارنامه » بخش یازدهم » بخش ۶ - الحکایه و التمثیل

 

سراپایت یکی گردد چو فرموک

چو مردان ترک گیری پنبه و دوک

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش چهاردهم » بخش ۱ - المقاله الرابع عشر

 

کله بر فرق زان می‌داردت سوک

که بس مرده دلی زنده شوی بوک

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۹ - آغاز نامۀ گل بخسرو

 

بمهره فال میگیرد که تابوک

برون آید بترک هجرت از سوک

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۶۰ - در صفت موی

 

ز تو قسمم بود مویی وفا بوک

که تا دارم چو موی قندزت سوک

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۴۱ - در نموداری سر توحید به هر نوع

 

سراپایت یکی گردد چو فرموک

چو مردان ترک گیری پنبهٔ دوک

عطار
 

سعدالدین وراوینی » مرزبان‌نامه » باب ششم » در زیرک وزروی

 

اندرین بحرِ بی‌کرانه چو غوک

دست و پائی بزن ، چه دانی، بوک

سعدالدین وراوینی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ بیست و هشتم

 

اندر این بحر بی‌کرانه چو غوک

دست و پائی بزن چه دانی؟ بوک

عراقی
 
 
۱
۲
۳