گنجور

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۴۶ - ختم کتاب به نام شروان‌شاه

 

بر کشتن آن‌که با زبونی است

تعجیل مکن اگرچه خونی است

۱ بیت
نظامی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السابع: فی خصال الحمیده عن العقل و العلم و ما یحذو جذو هذا النمط » شمارهٔ ۲۸

 

درویشان را کم آمدن افزونی است

با ناموزون بساختن موزونی است

دریا صفت آی تا مکدّر نشوی

دون القلتینی همه جای دونی است

۲ بیت
اوحدالدین کرمانی
 

سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۱۵ - در بیان آن که پاکی باطن را آبَش شیخ است. لابد که ناپاک از آب پاک شود. حرفت‌ها و صنعت‌ها که کمترین چیزهاست بی استادی و معلّمی حاصل نمی‌شود، شناخت خدای تعالی که مشکل‌ترین و عزیزترین کارهاست و بالای آن چیزی نیست از خود کی می‌توان بدان رسیدن؟ حق تعالی برای آن کار نیز معلمان پیدا کرد و آن انبیاء و اولیاء‌اند علیهم‌السّلام بی حضرت ایشان آن کار به کس میسّر نشود. آنکه بی استاد دانست نادر است و بر نادر حکم نیست و هم آن نادر برای آن است که خلق دیگر از او بیاموزند و چون آموختند و به مراد رسیدند، چه از غیب و چه از استاد. باز نباید گفتن به مرید واصل که از آن شیخ که تو یافتی من نیز بروم و از او طلب دارم از تو قبول نمی‌کنم. همچنان که نشاید گفتن که من از پیغمبر و یا از شیخ نمی‌ستانم بروم از آنجا بطلبم که ایشان یافتند. از این اندیشه آدمی کافر شود زیرا این همان است، مثالش چنان باشد که شخصی چراغی افروخته باشد دیگری هم که طالب چراغ باشد گوید که من از این چراغ نمی‌افروزم چراغ خود را بروم از آنجا بیفروزم که تو افروخته‌ای، این سخن نه موجب مضحکه باشد؟

 

بلکه از آن داد در فزونی است

زانکه نور برون درونی است

۱ بیت
سلطان ولد
 

صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۴۶ - خطاب‌ بحر آفرین‌ به‌ دریاها

 

زآنکه‌ این‌ طوفان نه‌ آبی‌ خونی‌ است‌

وز برای عاشقان بی‌ چونی‌ است‌

۱ بیت
صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۷۲ - در غلبه‌ وجد

 

باز با دل حرف‌هایش‌ خونی‌ است‌

دل ز غم‌ گویا دگر هامونی‌ است‌

۱ بیت
صفی علیشاه