فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۱۲
گر این تیزی از مغز بیرون کنی
بکوشی و بر خسته افسون کنی
فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۱۹
گر این کینه از مغز بیرون کنی
بزرگی و دانش برافزون کنی
فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۱۹
تو چندین همی بر من افسون کنی
که تا چنبر از یال بیرون کنی
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهمن اسفندیار صد و دوازده سال بود » بخش ۲
بیایی ز دل کینه بیرون کنی
به مهر اندرین کشور افسون کنی
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۹ - داستان کسری با بوزرجمهر
که او را پرستش همی چون کنی
بیاموز تا کوشش افزون کنی
فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۱۳
و گر کینه از مغز بیرون کنی
به مهر اندر این کشور افسون کنی
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۱ - شعر گفتن ربیع ابن عدنان
به غمری همی قصد جیحون کنی!
به پیری مرا سرزنش چون کنی؟
ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۲۳
گر نخواهی ای پسر تا خویشتن مجنون کنی
پشت پیش این و آن پس چون همی چون نون کنی؟
دلت خانهٔ آرزو گشتست و زهر است آرزو
زهر قاتل را چرا با دل همی معجون کنی؟
خم ز نون پشت تو هم در زمان بیرون شود
[...]
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۶۳ - داستان هفت خوان و کشته شدن جادویان به دست فرامرز و گزارش آن
ندانم بدین ره گذر چون کنی
بدین جانورها چه افسون کنی
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۳۷ - بردن شهریار شنگاوه را به پیش ارژنگ شاه گوید
شکار من از بند بیرون کنی
هم اکنون به چنگال من چون کنی
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۴۱ - صف کشیدن لشکر با همدیگر در برابر همدیگر گوید
مرا گر ازین بند بیرون کنی
ز هیتالیان دشت جیحون کنی
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۲۳۴ - آگاه شدن کوش از آمدن ایرانیان، و گرد آوردن سپاه
توانی کزاین گفته افزون کنی
که آهنگ تخت فریدون کنی