انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۹
حسن تو عشق من افزون میکند
عشق او حالم دگرگون میکند
غمزهای از چشم خونخوارش مرا
زهره کرد آب و جگر خون میکند
خندهٔ آن لعل عیسی دم مرا
[...]
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۹
زلف شبرنگش شبیخون میکند
وز سر هر موی صد خون میکند
نیست در کافرستان مویی روا
آنچه او زان موی شبگون میکند
زلف او کافتاده بینم بر زمین
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲
حسن رویش دیده پرخون میکند
عقل واقف نیست تا چون میکند
آب میگیرد ز رویش چشم و پس
عکس او آن آب گلگون میکند
دست حسنش ماه را گیسو کشان
[...]
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۸ - تتمهٔ قصهٔ مفلس
چون وفا آن عشق افزون میکند
کی وفا صورت دگرگون میکند؟
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۶۳ - در جامهٔ خواب افتادن استاد و نالیدن او از وهم رنجوری
مر مرا از خانه بیرون میکند
بهر فسقی فعل و افسون میکند
کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۵
گل را به دور روی تو کس بو نمیکند
بلبل به بوستان سخن او نمیکند
تا دیده باز یافت خیال قدت در آب
دل جستوجوی سرو لب جو نمیکند
شیرینلبی که دید دهان چو قند تو
[...]
نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۱
عقل را سودای گیسوی تو مجنون میکند
فکر آن زنجیر پر سودا عجب چون میکند
هست ابروی تو آن حرفی که نامش را اله
در کلام کبریا قبل از «قلم» «نون» میکند
صورت روی تو بر هر دل که میآید فرو
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰۲
ناقه لیلی که سر در کوه و هامون میکند
در بن هر خار جستجوی مجنون میکند
گوش بر افسانه من خلق را دفع ملال
این حکایتها که من دارم جگر خون میکند
زندهام من از غم دل پس دلی کو بیغم است
[...]
اسیری لاهیجی » اسرار الشهود » بخش ۳۳ - در بیان آنکه اصل اعمال نیت است و اخلاص در آن چنانچه در احادیث قدسیه آمده است که: لو صلی العبد صلوة اهل السماء و الارض و صام صیام اهل السماء و الارض و طوی الطعام مثل الملائکه حتی لا تأکل شیئی و لبس لباس العاری ثم رای فی قلبه ذره من محبة الدنیا او سمعتها او محمدتها او ریاستها، لا یسکن فی جواری و لأظلمن قلبی حتی ینسانی و لا اذیقه حلاوة مناجاتی، نیت المؤمن خیر من عمله.
گاه عاقل گاه مجنون می ک ند
گاه فارغ گاه مفتون می کند
شیخ بهایی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸
یک گل ز باغ دوست، کسی بو نمیکند
تا هرچه غیر اوست، به یک سو نمیکند
روشن نمیشود ز رمد، چشم سالکی
تا از غبار میکده، دارو نمیکند
گفتم: ز شیخ صومعه، کارم شود درست
[...]
ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۷
دل ترک عشق آن بت دلجو نمیکند
من ترک عشق میکنم و او نمیکند
بر دیدهام نشین نفسی زآن که باغبان
بیسرو لذتی ز لب جو نمیکند
مایل به دیگران شود از منع من، بلی
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۶۳
ساغر پر می علاج جان محزون میکند
گرد پاک از چهره سیلاب جیحون میکند
دفتر آداب را در بزم می شیرازه نیست
دختر رز حرف در کار فلاطون میکند
کوه تمکین خم از جوش شراب آسوده است
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۶۴
گر چنین نشو و نما آن نخل موزون میکند
سرو را بار خجالت بید مجنون میکند
قرب و بعدی در میان عاشق و معشوق نیست
قطره سیر بحر در دامان هامون میکند
چارهای گر هست درد عشق را، بیچارگی است
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۰۸
الفت به عاشقان سگ آن کو نمیکند
وحشت رَم از طبیعت آهو نمیکند
از پاکدامنان نکند حسن اجتناب
گل با صبا مضایقه در بو نمیکند
از سینه هر دلی که به بوی تو شد جدا
[...]
جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۱۸
مار زلفش را نمی دانم چه افسون می کند
مشک را در نافهٔ آهوی چین خون می کند
بسکه با خاک گلستان است استعداد فیض
سرو را یک مصرع برجسته موزون می کند
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۴۳
ناتوانی باز چون شمعم چه افسون میکند
میپرد رنگ و مرا از بزم بیرون میکند
بیش از آنکان پنجهٔ بیباک بربندد نگار
سایهٔ برک حنا برمن شبیخون میکند
خلق ناقص اینکمالاتیکه میچیند به هم
[...]
اقبال لاهوری » پس چه باید کرد؟ » بخش ۴ - حکمت کلیمی
من نمیدانم چه افسون می کند
روح را در تن دگرگون می کند
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۸
دل سجده جز بر آن خم ابرو نمیکند
زین قبله گه بجای دگر رو نمیکند
اینگونه رم که چشم تو کرد از من ضعیف
در صیدگه ز شیر نر آهو نمیکند
ای دل وفا مخواه ز خوبان که خوبرو
[...]
میرزاده عشقی » دیوان اشعار » غزلیات و قصاید » شمارهٔ ۳ - مخالفت با قرارداد ایران و انگلیس
نامِ دژخیمِ وطن، دل بشنود، خون میکند
پس بدین خونخوار، اگر شد روبهرو چون میکند؟
آنکه گفتی، محوِ قرآن را همی باید نمود
عنقریب این گفته با سرنیزه مقرون میکند!
وای از این مهمان، که پا در خانه ننهاده هنوز
[...]