گنجور

فردوسی » شاهنامه » جمشید » بخش ۱

 

کجا شیر مردان جنگ آورند

فروزندهٔ لشکر و کشورند

فردوسی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۵ - رفتن ورقه به شام

 

دو فرخ پرستار نام آورند

به خدمت ترا روز و شب درخورند

عیوقی
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۰۶ - در تقصیر ملاقات یاران به یکدیگر گوید

 

کهتر و مهتر و وضیع و شریف

همه سرگشته‌اند و رنجورند

دوستان گر به دوستان نرسند

اندرین روزگار معذورند

انوری
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳۸ - دیدن مادر مجنون را

 

گر زانکه وحوش یا طیورند

تا شب همه ز‌آشیانه دورند

نظامی
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۳۳ - در حقیقت سرّ منصور و دریافتن اعیان گوید

 

همه ذرات عالم از تو نورند

سراسر جمله در ذوق حضورند

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳ - هم در صفات دل گوید و خطاب بنده حق را عزّ و جل

 

بسی رفتند وین دم در حضورند

در آن وادی حقیقت عین نورند

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۱ - تمامی اشیا از یک نور واحدند

 

حقیقت مؤمنان در خاک نورند

چو اینجا اندر اینجا در حضورند

عطار
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۸۹

 

مشتاقانت ز عافیت مهجورند

بی سایه تو تیره دل و بی نورند

قومی ز برای دیدنت منتظرند

خلقی زعنا و دوریت رنجورند

مجد همگر
 

سعدی » بوستان » باب دوم در احسان » بخش ۲۷ - حکایت پدر بخیل و پسر لاابالی

 

زر از سنگ خارا برون آورند

که با دوستان و عزیزان خورند

سعدی
 

سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۱۳ - حکایت در معنی سفاهت نااهلان

 

نه پرهیزگار و نه دانشورند

همین بس که دنیا به دین می‌خورند

سعدی
 

حکیم نزاری » دستورنامه » بخش ۲۷ - آیین اهل عراق

 

که نه می همه مفسدان می خورند

خورند اهلِ معنی و جان پرورند

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » مثنوی روز و شب » بخش ۲۲ - داستان میراث قطب الدین حیدر

 

لیک چون اهل راز مستورند

به شعار و به رنگ معذورند

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » ادب‌نامه » باب پنجم - در اجتهاد و احتیاط کردن » بخش ۱

 

اگر چه درین عهد عیب آورند

که از دست میر و ملک کم خورند

حکیم نزاری
 

اوحدی » جام جم » بخش ۲۸ - صفت تاثیر اجرام سماوی در عالم کون و فساد

 

باز آنها که پیش ما نورند

به حقیقت چو سایه مهجورند

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۱۲۸ - خطاب به خواجه غیاث‌الدین محمد

 

گرچه فوجی به شعر مشهورند

پیش عقل از حساب ما دورند

اوحدی
 
 
۱
۲