گنجور

سنایی » طریق التحقیق » بخش ۳۱ - من عرف نفسه فقد عرف ربه

 

بشریت چو از تو دور شود

آنچه عین دل است نور شود

سنایی
 

انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۹

 

آخر غم غور از دلم دور شود

وین ماتم هجر دوستان سور شود

لشکرکش گردون چو درآید به حمل

فرماندهٔ گیتی به نشابور شود

انوری
 

ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۴۲

 

تا ظن نبری که شاه رنجور شود

یا راحت و صحت از تنش دور شود

گردی که از آن عارضه بر دامن اوست

چندان باشد که چشم بد کور شود

ظهیر فاریابی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها » شمارهٔ ۱۱۸ - الحج

 

گر عُجب زموقف دلت دور شود

حج تو و عمرهٔ تو مبرور شود

یک وقفه طواف کعبهٔ امرش کن

تا سعی تو در طواف مشکور شود

اوحدالدین کرمانی
 

عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۳

 

حاشا! که دل از خاک درت دور شود

یا جان ز سر کوی تو مهجور شود

این دیدهٔ تاریک من آخر روزی

از خاک قدم‌های تو پر نور شود

عراقی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۱۹

 

گر دل عاشقم از عشق تو رنجور شود

کلبه جان ز بلاهای تو معمور شود

هست روشن به رخت دیده، اگر خاک رهت

باز در دیده کشم، نور علی نور شود

گشت اعمی، چو خط سبز ترا دید رقیب

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۸۶ - در سر کلمهٔ شهادت

 

روی و رایش تمام نور شود

لایق خلوت و حضور شود

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۱۰۹ - در صفت عارف و عرفان

 

سر او چون تمام نور شود

مورد و مصدر امور شود

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۱۱۰ - در توحید

 

هر که او زین صفات عور شود

همچو چشمی بود که کور شود

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۱۲۰ - در تدبیر این سفر

 

گر مریدی ز دار دور شود

در مریدی در آن حضور شود

اوحدی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۴

 

هرکه او نام تو گوید دم او نور شود

ظلمت غیر تو از جان ودلش دور شود

آفتاب ارنبود از رخ چون خورشیدت

سربسر عرصه آفاق پر از نور شود

ماه روی تو مدد گر نکند هر روزش

[...]

سیف فرغانی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۷۷

 

عشق یک پرده از آن عاشق پر نور شود

تا به چشم بد اگر کس نگرد کور شود

حلقه دام گرفتاری ما آزادی است

سایه سرو مباد از سر ما دور شود

اسیر شهرستانی
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » دل مادر » شکوهٔ عروس از مادر شوهر!

 

دختر از پیش پسر دور شود

پسرش واله و رنجور شود

ملک‌الشعرا بهار