رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۸ - زمانه
زمانه پندی آزادوار داد مرا
زمانه چون نگری سر به سر همه پند است
به روز نیک کسان گفت تا تو غم نخوری
بسا کسا که به روز تو آرزومند است
زمانه گفت مرا خشم خویش دار نگاه
[...]
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۴ - آمدن رامین به دز اشکفت دیوان پیش ویس
من آن بازم که پروازم بلند است
شکارم آفتاب دل پسند است
ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۵
قدر مردم سفر پدید کند
خانه خویش مرد را بند است
تا به سنگ اندرون بود گوهر
کس چه داند که قیمتش چنداست
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱ - در پژوهش این کتاب
اگر چه داستانی دلپسند است
عروسی در وقایه شهربند است
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۸ - حکایت کردن شاپور از شیرین و شبدیز
هزارش قلعه بر کوه بلند است
خزینهش را خدا داند که چند است!
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۲ - فرستادن خسرو شاپور را به طلب شیرین
ملک را در شکارت رخش تند است
ولیک از مریمش شمشیر کند است
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۵ - آگاهی یافتن خسرو از عشق فرهاد
دلم گوید به شیرین دردمند است
بدین آوازه آوازش بلند است
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۰ - پاسخ دادن خسرو شیرین را
سهی سرو تو را بالا بلند است
به بالاتر شدن نادلپسند است
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۵ - پاسخ دادن شیرین خسرو را
سخن کآن از دماغ هوشمند است
گر از تحتالثری آید، بلند است
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸۳ - سرود گفتن باربد از زبان خسرو
بدان گیسو که قلعهش را کمند است
چو سرو قامتش بالا بلند است
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۹ - اندرز و ختم کتاب
مدارا کن که خوی چرخ تند است
به همّت رو که پای عمر کند است
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۹ - در نصیحت فرزند خود محمد نظامی
نظم ار چه به مرتبت بلند است
آن علم طلب که سودمند است
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۴ - رفتن پدر مجنون به خواستاری لیلی
پند ار چه هزار سودمند است
چون عشق آمد چه جای پند است؟
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳۱ - وداع کردن پدر مجنون را
چون دید پدر که دردمند است
در عالم عشق شهربند است
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۴۳ - وفات یافتن ابن سلام شوهر لیلی
پرهیز نه دفع یک گزند است
در راحت و رنج سودمند است
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۷ - فرجام کار بهرام و ناپدید شدن او در غار
ره به جان رو که کالبد کُند است
بار کم کن که بارگی تند است
باباافضل کاشانی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۱
با یک سر موی تو اگر پیوند است
بر پای دلت هر سر مویی بند است
گفتی که رهی دراز دارم در پیش
از خود به خود آی، دوست بین تا چند است
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳
دلی کز عشق جانان دردمند است
همو داند که قدر عشق چند است
دلا گر عاشقی از عشق بگذر
که تا مشغول عشقی عشق بند است
وگر در عشق از عشقت خبر نیست
[...]