فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۵ - رزم خاقان چین با هیتالیان
هران چیز کان بهره تن بود
روانش پس از مرگ روشن بود
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۷۵ - بازگشت گرشاسب از هند به ایران
ندانی که فردات شیون بود
چو کهبد سرت مانده بی تن بود
لبیبی » ابیات پراکنده در لغت نامه اسدی و مجمع الفرس سروری و فرهنگ جهانگیری و رشیدی » شمارهٔ ۲۷ - به شاهد لغت بادپیما، بمعنی بیفایده و بی حاصل
یکی بادپیمای کم زن بود
که از کینه با خویش دشمن بود
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۰۰ - طلب کردن فرامرز،همایون را
چنان چون که تان هوش بر تن بود
نباید که از دشمن ایمن بود
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۴۱ - رزم فرامرز با شیران و کشته شدن شیران به دست فرامرز
پسر کز نژاد تهمتن بود
دلیر و یل و دشمن افکن بود
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۸۳ - داستان سه فرزانه
چنان گشت گویی که هرگز نبود
نه نامت ازین شهریارا نبود
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۲
کارم همه جز مهر تو دلجوی نبود
واندر دل من ز مهر تو بوی نبود
چون در خور میدان توام گور نبود
جز جستن من ز پیش روی تو نبود
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب العاشر فی سبب تصنیف الکتاب و بیان کتابة هذا الکتاب رعایة لذوی الالباب » بخش ۶ - فصل اندر ضعف و پیری
تا جوانی مددگه من بود
جوی عمرم پر آب روشن بود
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۸ - آگهی خسرو از مرگ بهرام چوبین
که تا بر ما زمانه چوبزن بود
فلک چوبکزن چوبینهتن بود
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۹ - در احوال لیلی
نهنه غرضش نه این سخن بود
نه سرو و گل و نه نسترن بود
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۴۷ - رسیدن اسکندر به دشت قفچاق
اگر زن خود از سنگ و آهن بود
چو زن نام دارد، نه هم زن بود
عطار » منطقالطیر » در تعصب گوید » درتعصب گوید
نیست آسان تا که جان در تن بود
عهدهٔ خلقی که در گردن بود
عطار » الهی نامه » بخش هفتم » (۲) حکایت ابرهیم علیه السلام با نمرود
اگرچه از تکبّر پیلتن بود
ولی یک پشّه او را راهزن بود
عطار » الهی نامه » بخش پایانی » (۳) حکایت آن مرد که از اویس سؤال کرد
ترا سی سال بُت گور و کفن بود
که در راه خدایت راه زن بود
عطار » خسرونامه » بخش ۷ - در فضیلت امیرالمؤمنین حسن علیه السلام
امامی کو امامت را حسن بود
حسن آمد که جمله حسن ظن بود
عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن
از آن چاهش که در زیر ذقن بود
چو یوسف عقل خونین پیرهن بود
عطار » خسرونامه » بخش ۲۳ - زاری هرمز در عشق گل پیش دایه
چنان دل از خطش بیخویشتن بود
که گفتی خطّ او برخون من بود