فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۵ - آگاه شدن موبد از رفتن رامین نزد ویس
گزیده خواهرم اکنون زن اوست
تو گویی بدسگال و دشمن اوست
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۱ - یمدح السلطان الاعظم مالک رقاب الامم سلطان سلاطین العالم یمین الدّولة و امین الملّة کهف الإسلام و المسلمین ابا الحارث بهرامشاهبن مسعود نوّر اللّٰه مضجعه
ملک او پایبند دشمن اوست
کلک او دستیار با تن اوست
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۶۷ - در قبول نمودن نصیحت و بیان ادیان و ملل مختلفۀ مخترعان و توضیح دین هدی که طریقۀ آل مصطفی و مرتضی است
از ولایت وز هدایت کان اوست
انّما خوش آیتی در شأن اوست
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۸۱ - تمثیل احوال آنهائی که به هر چه توجه پذیرند، رنگ آن گیرند و برای صورت میرند
حیله و مکر و دغا در شأن اوست
جیفهٔ دنیا همه ایمان اوست
عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۱۳ - فی فضیلة امیرالمؤمنین علی رضی الله عنه
قلب قرآن قلب پر قرآن اوست
وال من والاه اندر شأن اوست
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۷۵
آن شاهد معنوی که جانم تن اوست
جان در تن من زصورت روشن اوست
این روی نکو که شاهدش می خوانند
آن شاهد نیست لیک این مسکن اوست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۹۷ - جواب گفتن مهمان ایشان را و مثل آوردن بدفع کردن حارس کشت به بانگ دف از کشت شتری را کی کوس محمودی بر پشت او زدندی
چون بدزدم چون حفیظ مخزن اوست
چون نباشم سخترو پشت من اوست
سعدی » بوستان » باب هشتم در شکر بر عافیت » بخش ۱ - سرآغاز
که را قوت وصف احسان اوست؟
که اوصاف مستغرق شأن اوست
سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۹
آن خداوندی که عالم آن اوست
جسم و جان در قبضهٔ فرمان اوست
سوره حمد و ثنای او بخوان
کآیت عز و علا در شأن اوست
گر ز دست دیگری نعمت خوری
[...]
شاه نعمتالله ولی » ترجیعات » ترجیع اول
مسند ملک ولایت درحقیقت آن اوست
در حریم عصمتش روح القدس دربان اوست
هر کسی از گنج سلطانی عطائی یافته
نقد گنج کنت کنزأ نزد سید آن اوست
حق تعالی وصف او فرمود در قرآن تمام
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۲۵ - تمثیل
میل هر کس به سوی مسکن اوست
روی هر مرغ در نشیمن اوست
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۳۱ - ملاقات کردن مجنون با شبان لیلی و خبر یافتن که مردان قبیله لیلی به غارت بیرون رفته اند و پیش لیلی رفتن وی
شب خفتنشان به مسکن اوست
این عطر ز بوی دامن اوست
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶
اسلام که صید اهل ایمان فن اوست
دام دل و دین طرز نگه کردن اوست
خون دل عاشقان که صید حرمند
در گردن آهوان صید افکن اوست
کلیم » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵ - تعریف قحط دکن
چه بختست اینکه هر کس دشمن اوست
گریبان ذوالفقار گردن اوست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۵۴
بودی که نمودست وجودش، دهن اوست
سیبی که سهیل است کبابش، ذقن اوست
تا پنجه اقبال که پر زور برآید؟
دست دو جهان در خم سیب ذقن اوست
وصل مه کنعان چه مناسب به زلیخاست؟
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۷۸ - بابالطاء الطویل
خصال او ز نور باطن اوست
صفا در سیرت مستحسن اوست
ملکالشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶
ارباب که صنعت وجاهت فن اوست
خون فقرا تمام بر گردن اوست
طاوس بهشت است به صورت لیکن
ابلیس نهفته زیر پیراهن اوست
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۴ - صندوق آرا
این جعبه که آرا همه در دامن اوست
چون دور سپهر بیوفایی فن اوست
از بس که به این و آن دهد وعده وصل
خون دو هزار کشته در گردن اوست