×
عطار » هیلاج نامه » بخش ۱۹ - هم در این معنی بنوع دیگر فرماید
میی دارد که گر خوردی نمیری
اگر تو خود گدا یا شاه و میری
عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۳ - در معنی وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهوراً فرماید
تو گر اینجا خوری از خود بمیری
ولی در ذات من هرگز نمیری
عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۷ - قالَ النَّبیُّ صلّی الله علیه و آله موتوا قَبْلَ اَنْ تَموتوا
بمیرای شیخ بیش از آنکه میری
اگر مرد رهی از جان بمیری
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۲ - در صفات جام عشق فرماید
از آن بر جملهٔ عشّاق میری
که هر دم پیش از مردن بمیری
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۳۱ - در تفسیر این آیه که ولنبلونکم بشیئی من الخوف و الجوع و نقص من الاموال والانفس و الثمرات و بشر الصابرین. و هم در تفسیر این آیه که عسی ان تکرهوا شیئاً و هو خیر لکم و عسی ان تحبوا شیئاً و هو شر لکم و اللّه یعلم و انتم لاتعلمون
گرچه در علم و معرفت میری
نرسی اندر و مگر میری
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۶۹ - در بیان این حدیث مصطفی صلی اللّه علیه و آله که ان للّه سبعین الف حجاباً من نور و ظلمة و انه لو کشفها لاحرقت سبحات وجهه کل من ادرک بصره
گر شوی فانی و ز خود میری
در جهان بقا کنی میری
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۹۵
هر چند که در ملک فصاحت میری
چون شمع زبان مکش که در دم می ری
تا چند زنی لاف که میر سخنم
بر سبلت خویش تا نمیری میری
اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۸ - مدح امیر اعظم شاه قلی بیگ
ز خورشید فزون روشن ضمیری
بلند از قدر او نام امیری
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۲۸۹ - خوشا روزی که خود را باز گیری
خوشا روزی که خود را باز گیری
همین فقر است کو بخشد امیری
حیات جاودان اندر یقین است
ره تخمین و ظن گیری بمیری