فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۴ - داستان مهبود با زروان
شدست از نوازش چنان پرمنش
که هزمان ببوسد فلک دامنش
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۵ - رزم خاقان چین با هیتالیان
خنک درجهان مرد پیمان منش
که پاکی وشرمست پیرامنش
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۶ - نشستن بهرام روز شنبه در گنبد سیاه و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم اول
سرو بود او، کنیزکان چمنش
او گل سرخ و آن بتان سمنش
عطار » مصیبت نامه » بخش سیهم » بخش ۷ - الحكایة و التمثیل
گر گرفتی آیتی زان دامنش
نیستی پروای خواندن چون منش
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و هشتم » بخش ۶ - الحكایة و التمثیل
چون بمیرم سخت گیرم دامنش
بو که آخر دل بسوزد برمنش
سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۲ - حکایت در تدبیر و تأخیر در سیاست
من آن ساعت انگاشتم دشمنش
که بنشاند شه زیردست منش
سعدی » بوستان » باب دوم در احسان » بخش ۱۰ - حکایت کرم مردان صاحبدل
بدارید چندی کف از دامنش
و گر میگریزد ضمان بر منش
سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۵ - حکایت عیسی (ع) و عابد و ناپارسا
چه خیر آمد از نفس تر دامنش
که صحبت بود با مسیح و منش؟
حکیم نزاری » ادبنامه » باب چهارم - در راستی و امانت داری » بخش ۱
کسی را بُوَد سوز برق مَنَش
که در جانش افتد نه در دامنش
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۴ - آغاز داستان پادشاهی کیومرث
به گیتی نبد هیچکس دشمنش
مگر در جهان ریمن اهریمنش
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۷
گل بین که دریدند همه پیرهنش
کردند برهنه بر سر انجمنش
در چوب شکافتند همه پیرهنش
کردند به صد پاره میان چمنش
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۷ - در خطاب زمین بوس حضرتی که نقش خاتم نبوتش خاتم النبیین است و طراز خلعت رسالتش سیدالمرسلین صلی الله علیه و آله و سلم
خس و خاری که روید از دمنش
ننگ آید ز سوری و سمنش
اسیری لاهیجی » اسرار الشهود » بخش ۳ - فی نعت النبی الامی العربی المحمدی الختمی صلی الله علیه واله وسلم
گشته جمله خوشه چین خرمنش
دست امید همه بر دامنش
اسیری لاهیجی » اسرار الشهود » بخش ۱۵ - حکایت شیخ سری
هر که درد عشق سوزد دامنش
جان و دل بگرفته از ما و منش
آذر بیگدلی » دیوان اشعار » حکایات » شمارهٔ ۳۹ - حکایت
خوش آمد ز بام سرای منش
چو جغدی که ویرانه شد مأمنش
آذر بیگدلی » دیوان اشعار » حکایات » شمارهٔ ۵۶ - حکایت
زدی یا اجل، برق بر خرمنش
بُدی یا بهعزل، آسمان دشمنش
صفی علیشاه » تفسیر منظوم قرآن کریم » ۲- سوره البقره » ۴۷- آیات ۹۷ تا ۹۸
هر چه کِشتی تو، برویانم منش
تخم بد ریزی، بد آید خرمنش