لشکرگه عشق عارض خرم تست

زنجیر بلا زلف خم اندر خم تست

آسایش صدهزار جان یک دم تست

ای شادی آن دل که در آن دل غم تست

جان بخش جهانیان دم تست

وین جان عزیز محرم تست

در ره او صد هزاران حکمتست

قطرهٔ راحصه بحری رحمتست

چرا جاهی و مالی محرم تست

که آن تا واپسین دم همدم تست

اگر آیینهء تو هم دم تست

چو از دم تیره شد نامحرم تست

نمودم زد که عشقم همدم تست

حقیقت او ز بحرت شبنم تست

خواب غفلت در درون چشم تست

لیک بیرون کردن او قسم تست

لاجرم اکنون سخن بی قیمتست

مدح منسوخست وقت حکمتست

نظم ونثری کان میان امتست

از قوافی آن سخن را حرمتست

هرکجا در هر دو عالم رحمتست

جمله را از عرش رحمن قسمتست

بر همه کفار ما را رحمتست

گرچه جان جمله کافر نعمتست

مرگ دان آنک اتفاق امتست

کاب حیوانی نهان در ظلمتست

اقبال کمینه خادم تست

فتح و نصرت ملازم تست

ره پیش ز کوشش کم تست

این باب فراز سلّم تست

بس حقوقا کز منت بر ذمت‌ست

ای سمت نازم زمان همت‌ست

تب و تاب دل از سوز غم تست

نوای من ز تاثیر دم تست

بنالم زانکه اندر کشور هند

ندیدم بنده ئی کو محرم تست

مرا این سوز از فیض دم تست

به تاکم موج می از زمزم تست

خجل ملک جم از درویشی من

که دل در سینهٔ من محرم تست

مه که ز نورش همه را قسمتست

می نتوان گفت که بی عصمتست