فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام اورمزد » بخش ۱
بدین سوی همواره خرم بود
گه رفتن آیدش بیغم بود
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد بزهگر » بخش ۱۵
بدان خو مبادا که مردم بود
چو باشد پی مردمی گم بود
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۱ - آغاز داستان
همه سودمندی ز مردم بود
چو او گم شود مردمی گم بود
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۳ - داستان بوزرجمهر
ز شادی که فرجام او غم بود
خردمند را ارز وی کم بود
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۳۲
همیگفت تا جنگ مردم بود
مبادا که مردی ز من گم بود
فردوسی » شاهنامه » داستان بیژن و منیژه » بخش ۹
که با ما ز هر گونه مردم بود
نباید که زان گوهری گم بود
عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر متقارب » شمارهٔ ۲۴
چو از راستی بگذری خم بود
چه مردی بود کز زنی کم بود
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۷ - بر داشتن رامین گنج موبد را گریختن به دیلمان
که هم دل بود وی را هم درم بود
هوادار و هوا خواهش نه کم بود
منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۷ - در وصف صبوحی
میزدگانیم ما، در دل ما غم بود
چارهٔ ما بامداد رطل دمادم بود
راحت گزدم زده، کشتهٔ گزدم بود
می زده را هم به می دارو و مرهم بود
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۷ - لاف زدن تمرتاش پیش افراسیاب برای گرفتن بانو گشسب و دلخوش نمودن گرسیوز افراسیاب او را
ندانم که بیمم ز رستم بود
که با زور او زور من کم بود
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۴۷ - گفتار اندر نامه نوشتن فرامرز برکید هندی(و) رفتن گستهم در هند
که او کره رخش رستم بود
به گیتی سپرکش چنو کم بود
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۵۹ - نامه نوشتن فرامرز به فرطورتوش
که گیتی به پیوند خرم بود
به بیگانگی دل پر از غم بود
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۷ - برگشتن هر دو لشکر از همدیگر و آوردن شهریار جمهور رابه پیش ارژنگشاه گوید
ز مرجانه گفتا چرا غم بود
که پیش من اواز خوی کم بود
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۲۱ - گرفتن عاس شهریار را و بردن پیش هیتال شاه گوید
ازین سرزنش کی مرا غم بود
مرا کینه جوئی چه رستم بود
امیر معزی » ترجیعات » شمارهٔ ۳
تا معینالدین وزیر خسرو عالم بود
عالم از عدلش بهشتی تازه و خرم بود
در پناه دولت او بنده و آزاد را
ناز و نعمت بیش باشد رنج و محنت کم بود
تا سر او سبز باشد رویها گلگون بود
[...]
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۶ - در نعت رسول اکرم و اصحاب پاک او
روشن آن بدری که کمتر منزلش عالم بود
خرم آن صدری که قبلهش حضرت اعظم بود
این جهان رخسار او دارد از آن دلبر شدست
و آن جهان انوار او دارد از آن خرم بود
حاکمی کاندر مقام راستی هر دم که زد
[...]
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثّالث: اندر نعت پیامبر ما محمّد مصطفی علیهالسّلام و فضیلت وی بر جمیع پیغمبران » بخش ۱۳ - اندر صفات پیغامبر علیهالسلام
رخ و زلفش صلاح عالم بود
خَلق و خُلقش وجود آدم بود
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثّالث: اندر نعت پیامبر ما محمّد مصطفی علیهالسّلام و فضیلت وی بر جمیع پیغمبران » بخش ۲۴ - ستایش امیرالمؤمنین علیبن ابیطالب علیهالسّلام
تا بدان حد شده مکرّم بود
لو کشف مر ورا مسلم بود