گنجور

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۰

 

تن در غم تو در آب منزل دارد

دل آتش سودای تو در دل دارد

جان در طلب تو باد حاصل دارد

پس کیست که او نیل ترا گل دارد

سنایی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها » شمارهٔ ۵۷ - الطریقة

 

هر دل که به کوی دوست منزل دارد

مقصود خود از دو کون حاصل دارد

از حلقهٔ خاص عشق آن کس باشد

کاوچتر به زیر علَم دل دارد

اوحدالدین کرمانی
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۰

 

جامم بشکست ای جان پهلوش خلل دارد

در جمع چنین مستان جامی چه محل دارد

گر بشکند این جامم من غصه نیاشامم

جامی دگر آن ساقی در زیر بغل دارد

جامست تن خاکی جانست می پاکی

[...]

مولانا
 

اوحدی » جام جم » بخش ۸۲ - در باب توبه

 

توبه آنرا بده که دل دارد

ورنه فردا ترا خجل دارد

اوحدی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۲

 

روی تو که ماه را خجل دارد

شاهی است که ملک جان و دل دارد

یک ترک ز لشکر جمال تو

از ملک ولایت چگل دارد

وآن سدره منتهای قد تو

[...]

سیف فرغانی
 

عبید زاکانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷

 

خرم آن کس که غم عشق تو در دل دارد

وز همه ملک جهان مهر تو حاصل دارد

جور و بیداد و جفا کردن و عاشق کشتن

زیبد آنرا که چنین شکل و شمایل دارد

عاشق دلشده را پند خردمند چه سود

[...]

عبید زاکانی
 

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳

 

سراپای وجودم در محبت ، حال دل دارد

ز ذوق درد، بیرونم ، درون را مشتعل دارد

فغان از جلوهٔ حسنی که دل های شهیدان را

ز ننگ آرمیدن های حیرانی خجل دارد

گل امید ما را آفت پژمردگی نبود

[...]

عرفی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۶

 

رسید آن مست و از گردن صراحی در بغل دارد

سوار است و گلستان را سمندش بر کفل دارد

ز دست چشم مست او عجب گر جان توان بردن

که مژگانی به خونریزی چو شمشیر اجل دارد

مرا از اهل مجلس رشک بر فانوس می آید

[...]

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۹

 

دلم آن زلف سیه برد و تغافل دارد

که سر زلف ندارد، خم کاکل دارد

از سر شوق رود تا پی آن طرف کلاه

غنچه دامن به میان از پر بلبل دارد

صبح شد، مست من از خواب صبوحی برخیز!

[...]

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۵۲

 

قلم من که سخن با ورق دل دارد

همچو خورشید بسی صفحه ی باطل دارد

بود از شوق خرابات و حرم هر بیتم

لیلی عشوه طرازی که دو محمل دارد!

گر به تعمیر نشد حاجت این دیر خراب

[...]

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۱

 

ای آن که مسیح آنچه مجمل دارد

از علم آن را دلت مفصل دارد

راضی شده ام باز به ضعف دل خویش

زین دردسری که قرص صندل دارد

سلیم تهرانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۰۶

 

رهرو عشق کی اندیشه منزل دارد؟

کشتی بیجگران چشم به ساحل دارد

موج سد ره طوفان نشود دریا را

دل دیوانه چه پروای سلاسل دارد؟

نیست آیینه ما صاف چو شبنم، ورنه

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۰۷

 

خصم را عقل مقید به تحمل دارد

سیل را ریگ مسخر به تنزل دارد

از ثبات قدم ما دل تیغ آب شود

سیل در بادیه ما خطر از پل دارد

بس که چشمم ز پریشان نظری ترسیده است

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۳۰

 

هنوز نرگس او مستی ازل دارد

هنوز ملک دل از غمزه اش خلل دارد

ز چرب نرمی گفتار می توان دانست

که خاتم لب او موم در بغل دارد

به پاکبازی آن خال اعتماد مکن

[...]

صائب تبریزی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۲۰۶

 

زین دجله که طوفان به سر پل دارد

آبش مستی بیشتر از مل دارد

سالم جستی، مردی اگر پیش از مرگ

تا زنده بود شمع، تنزل دارد

قدسی مشهدی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۲۴

 

دلم به لاله و گل بی رخت جدل دارد

بهار داغم از این عیش بیمحل دارد

به باغ خاطر ما هر طرف که می نگری

گلی شکفته که صد لاله در بغل دارد

اسیر شهرستانی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۱۰۲ - واحد تبریزی

 

واحد که به کوی دوست منزل دارد

غم نیست اگر غم تو در دل دارد

پیوسته به تعمیر بدن مشغول است

بیچاره همیشه دست در گل دارد

رضاقلی خان هدایت