گنجور

خواجه عبدالله انصاری » مقامات » بخش ۱۵

 

جز روی تو زلفین ترا مجلس نیست

کس جز تو در اینجهان ترا مونس نیست

خواجه عبدالله انصاری
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۹ - رفتن دایه بار دیگر به پیش ویس و حال گفتن

 

مرا در مرو جز تو هیچ کس نیست

تو خود دانی که با تو دیو بس نیست

فخرالدین اسعد گرگانی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱ - در پژوهش این کتاب

 

ولیکن در جهان، امروز کس نیست

که او را در هوس‌نامه هوس نیست

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۴ - زاری کردن فرهاد از عشق شیرین

 

نبود آگه که مرغش در قفس نیست

به میدان شد ملک در خانه کس نیست

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۷ - مناظرهٔ خسرو با فرهاد

 

بدین تدبیر کس را دست‌رس نیست

که کار تو است و کار هیچ کس نیست

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۲۲ - جنگ کردن نوفل با قبیلهٔ لیلی

 

کس را سوی ماه دسترس نیست

نه کار تو کار هیچکس نیست

نظامی
 

عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود

 

نظیرش مستجاب الدّعوه کس نیست

زنی کو را ز مردان هم نفس نیست

عطار
 

عطار » بلبل نامه » بخش ۵ - گفتار بلبل با گل و غنیمت دانستن وصال

 

بهشت جاودان جز آن نفس نیست

ولی کس را بدان دم دسترس نیست

عطار
 

عطار » بلبل نامه » بخش ۶ - حکایت گفتن بلبل و عتاب کردن باغبان و عذر خواستن گل

 

مرا چون تو به عالم هیچ کس نیست

شکیبم از وصالت یک نفس نیست

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش ششم » بخش ۹ - الحکایه و التمثیل

 

مرا کاندر دو عالم جز تو کس نیست

فراموشت کنم اینم هوس نیست

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش سیزدهم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل

 

بجز تو دشمن تو هیچ کس نیست

که دشمن هیچ کس را هم نفس نیست

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش چهاردهم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل

 

وصالی بی فراقی قسم کس نیست

که گل بی خار و شکر بی مگس نیست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱ - بسم اللّه الرحمن الرحیم

 

چرا گویم که چون او هست کس نیست

چو او هست وجز او نیست اینت بس نیست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱ - بسم اللّه الرحمن الرحیم

 

شناسای تو بیرون از تو کس نیست

چو عقل و جان تو میدانی تو بس نیست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲ - در نعت سیدالمرسلین خاتم النبیین صلی اللّه علیه و آله و سلم

 

چرایی دایم الفکر اینت بس نیست

که چون از تو گذشتی جز تو کس نیست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۰ - پاسخ دادن هرمز دایه را

 

چو میدانی که هرمز هیچکس نیست

چرا از هرمزت پس هیچ بس نیست

عطار
 
 
۱
۲
۳
۴