فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۷ - سپردن موبد ویس را به دایه و آمدن رامین در باغ
زبس درهای بسته سخت چون سنگ
تو گویی هست راهم شصت فرسنگ
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۸ - پاسخ دادن رامین ویس را
و گر نایاب گردد در جهان سنگ
بود یک من به گوهر شصت همسنگ
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۶۲ - حکایت
کرد از گل ترازو را پاسنگ
تا شکر بدهدش مقابل سنگ
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۳ - آغاز عشق فرهاد
ز ما تا گوسفندان یک دو فرسنگ
بباید کند جویی محکم از سنگ
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۰ - آگاهی خسرو از رفتن شیرین نزد فرهاد و کشتن فرهاد به مکر
نشاید آهنینتر بودن از سنگ
ببین تاریک چون ریزد به فرسنگ
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۹۰ - زفاف خسرو و شیرین
ز کرسیداریِ آن مشکِ جوسنگ
ترازوگاه جو میزد گهی سنگ
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۱ - صفت شیرویه و انجام کار خسرو
نه با فرّش همیبینم نه با سنگ
ز فر و سنگ بگریزد به فرسنگ
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۸ - در ختم کتاب و دعای علاء الدین کرپ ارسلان
کاهن تیز آن گریوهٔ سنگ
لعل و الماس ریخت صد فرسنگ
عطار » خسرونامه » بخش ۲ - در نعت سیدالمرسلین خاتم النبیین صلی اللّه علیه و آله و سلم
که گردندانت بشکستند از سنگ
بر افروزیم آتش چند فرسنگ
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۹۱ - حکایت
ز صالح، ناقه، گر تگ زد به فرسنگ
بر آرد ناقهٔ خود صالح از سنگ!
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۲۸ - رفتن خسرو پیش فرهاد و مناظرهٔ ایشان
بگفت ار گوید از ناخن بکن سنگ
بگفتا کاوم از مژگان به فرسنگ
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۲۷ - ابا نمودن پدر لیلی از پیوند دادن وی با مجنون
آن در تن او به جای دل سنگ
از وی تا دل هزار فرسنگ
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۴۷ - پوست پوشیدن مجنون و به میان گوسفندان لیلی درآمدن و به حوالی خیمه گاه وی رفتن
گرگ از رمه ات ز بیم آن سنگ
افتان خیزان جهد به فرسنگ
هلالی جغتایی » صفات العاشقین » بخش ۲۱ - حکایت فرهاد که چون جوی شیر و حوض در سنگ خارا جهت شیرین ترتیب داد شیرین را حلقه در گوش خود بسبب همت گردانید
از آنجا تا بدین جا یک دو فرسنگ
چنان جویی بباید کندن از سنگ
ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۱۹ - پرسیدن رام از بسوامتر حقیقت گنگ که چگونه از آسمان بر زمین آمده و جواب دادن او
زهر یک ضربت پیل گران سنگ
زمین برکنده می شد چند فرسنگ
فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۸
فیّاض شدم ز وضع یاران دلتنگ
زین بلهوسان کناره به صد فرسنگ
من شیشه و این سگ روشان سنگدلند
صورت نپذیرد الفت شیشه و سنگ