گنجور

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی نوذر » بخش ۲

 

سپهبد چو شایسته بیند پسر

سزد گر برآرد به خورشید سر

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۸

 

فرنگیس با رنج دیده پسر

به خواب اندر آورده بودند سر

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۲۳ - سخن دقیقی

 

به شاه جهان گفت بهمن پسر

که تا جاودان سبز بادات سر

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۲۴ - سخن دقیقی

 

ز بهر یکی تاج و افسر پسر

تن باب را دور خواهد ز سر

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۲۷

 

که ارجاسپ را بود مهتر پسر

به خورشید تابان برآورده سر

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۲۵

 

همی گفت من زنده با پیر سر

بدیدم بدین سان گرامی پسر

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهمن اسفندیار صد و دوازده سال بود » بخش ۲

 

شب و روز هستم ز درد پسر

پر از آب دیده پر از خاک سر

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اورمزد » بخش ۲

 

بدو گفت کای پاک‌زاده پسر

به مردی و دانش برآورده سر

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۶۳

 

پدر بر پدر و پسر بر پسر

مبادا که این گوهر آید به سر

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی شیرویه » بخش ۵

 

چو خویشی فزاید پدر با پسر

همه بندگان راببرند سر

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان کاموس کشانی » بخش ۶

 

چرا بایدم زنده با پیر سر

بخاک اندر افگنده چندین پسر

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۲

 

به شیده که بودش نبرده پسر

ز گردان جنگی برآورده سر

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۹

 

چنین داد پاسخ پدر را پسر

که ای پهلوان جهان سر به سر

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۳۶

 

تنش را بیالود زان سر به سر

به کافور و مشکش بیاگند سر

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۳۷

 

از این جنگ ما را بد آمد به سر

پسر بی پدر شد پدر بی پسر

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۱۵

 

برادر یکی بود و فرخ پسر

چنین آمد از شوربختی به سر

فردوسی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳ - آغاز قصه

 

همه حی‌های عرب سر به سر

سوی داد و دین آوریدند سر

عیوقی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۰ - در ستایش شاه بودلف گوید

 

سزد گر کشد بر مه این شاه سر

که زینسان برادر وز آنسان پسر

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان

 

ازو خواهدت داد یزدان پسر

نشان داده ام ز اخترت سر به سر

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان

 

نمودست رازت به من سر به سر

که باشد مرا از تو شه یک پسر

اسدی توسی
 
 
۱
۲
۳
۹