فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۹
و دیگر که این جای کین جستن است
جهان را ز آهرمنان شستن است
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۱ - شعر گفتن ربیع ابن عدنان
ترا چه گه جنگ و کین جستن است
که گیتی به مرگ تو آبستن است
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۰۱ - بازگشتن فرامرز و کمین گشادن لشکر برو
گه رزم نام نکو جستن است
رخ تیغ هندی به خون شستن است
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۰۳ - انکار کردن آن جماعت بر دعا و شفاعت دقوقی و پریدن ایشان و ناپیدا شدن در پردهٔ غیب و حیران شدن دقوقی کی در هوا رفتند یا در زمین
هین بجو که رکنِ دولت جستن است
هر گشادی در دل اندر بستن است
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۱۲۸ - رها شدن نهنکال دیو از بند و چگونگی آن
همه کار این چرخ دل خستن است
دگر تا چه زاید شب آبستن است
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۱۹۵ - نبرد سام با ابرها و گرفتار شدن ابرها
سرانجام ما کشتن و بستن است
سر و دست در رزم بشکستن است
جامی » هفت اورنگ » خردنامه اسکندری » بخش ۳۷ - در نصیحت مجردان که به صحبت زنان آب خود نریزند و وصیت کدخدایان که از فرمانبرداری زنان بپرهیزید
تعلق به زن دست و پا بستن است
تجرد ازان بند وارستن است
اسیری لاهیجی » اسرار الشهود » بخش ۴۱ - در بیان حقیقت عشق و آثار و احکام آن
عشق از هستی خود وارستن است
در مقام سرمدی پیوستن است
شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش اول - قسمت اول
تعلق به زن دست و پا بستن است
تجرد از آن بند وارستن است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۳۸۰
کفارهٔ شرابخوریهای بیحساب
هشیار در میانهٔ مستان نشستن است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۲۳
راز نهان ز سینه در انداز جستن است
از زور باده شیشه ما در شکستن است
گفتن به آه درد دل خود ز بیکسی
مکتوب خود به بال و پر تیر بستن است
جستن مراد خود ز خسیسان دل سیاه
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۲۴
آسودگی به کنج قناعت نشستن است
سیر بهشت در گرو چشم بستن است
هشیاریی است عقل که مستی است چاره اش
بدمستیی است توبه که عذرش شکستن است
ماهی به شکر بحر سراپا زبان شده است
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۲۵
آسودگی به گوشه عزلت نشستن است
سررشته امید ز عالم گسستن است
پرداختن ز پرورش تن به جان پاک
از کار گل به آب خضر دست شستن است
در سینه همچو لاله گره کردن آه را
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۱۶۴
دیدار یار در گره چشم بستن است
بند نقاب او ز دو عالم گسستن است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۱۶۵
درمان درد هجر ز جان دست شستن است
این چاه دور را رسن از خود گسستن است
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۳
دری از اسباب ما و من به حق پیوستن است
قطره را از خودگستن دل به دریا بستن است
سبحهٔ من ناله را با عقد دل پیوستن است
همجو مژگان سجدهام چشم از دو عالم بستن است
تا توانی گاهگاهی بیتکلف زیستن
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۴
راحت جاوید عشاق از فضولی رستن است
سجدهٔ شکر نگه چشم از تماشا بستن است
چون خروش نغمهایکزتار میآید برون
شوخی پرواز ما ازبال آنسو جستن است
از کشاکش نیست ایمن یک نفس ، فرصت شمار
[...]
نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۳۰ - ذکر آوردن فضّه شیر را به قتلگاه
تا شب کافردلان آبستن است
چاره جو که وقت چاره جستن است
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۱۰ - در معنی فنا
ترک هستی زین تعیّن رَستن است
بر وجود منبسط پیوستن است