فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۸
که با او بگفت آن که جز تو کس است
که اندر جهان کردگار او بس است
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی لهراسپ » بخش ۱۷
ز گیتی یکی کنج ما را بس است
که تخت مهی را جز از من کس است
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۳۳
مرا جایگاه پرستش بس است
نه فرزند من نزد دیگر کس است
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۱۴
همان چامه و چنگ ما را بس است
نثار زنان بهر دیگر کس است
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۱۶
ز گیتی ستایش به مابر بس است
که گنج درم بهر دیگر کس است
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۶۲
ازان پس بدو گفت یزدان بس است
کجا برتر از دانش هر کس است
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۳
به ایران تو را زندگانی بس است
که تاج و نگین بهر دیگر کس است
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۱۲
تو را در بهشت است تخت این بس است
زمین بلا بهر دیگر کس است
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳ - در ستایش دین گوید
همه هست در دین و زینسان بس است
ولیک آگه از کارشان کو کس است
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۰۳ - پرسش دیگر از جان
خرمند اگر با غم و بی کس است
خرد غمگسار و کس او بس است
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۱۱۲ - درمان کردن پزشک هندی ضحاک ماردوش را
سخنها مرا این شگفتی بس است
شناسنده ی مرتبه ی هرکس است
سنایی » طریق التحقیق » بخش ۶۶ - خسر الدنیا و الآخرة ذلک هو الخسران المبین
کار و بار جهانیان هوس است
وین همه طمطراق یک نفس است
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۳۳ - اندر رزق گوید
کدخدایی همه غم و هوس است
کد رها کن ترا خدای بس است
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۳۵ - حکایت مرغ با گبر
کین همه تکیه جایها هوس است
تکیهگه رحمت خدای بس است
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۵۲ - اندر ایثار
چون ترا بر نهاد خود نفس است
از تو او مر ترا عوض نه بس است