فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۹ - داستان کسری با بوزرجمهر
بدر بر یکی مرد بد از نسا
پرستنده و کاردار بسا
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱ - در مدح ابونصر مملان
چمن چون مذبح عیسی هوا چون چادر ترسا
زمین گشته فلک پیکر هوا گشته زمین آسا
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الثامنه - فی السفر و المرافقة
یا باسق القد کم فارقت مر تحلا
قدا کقدک میالا و میاسا
کم قد هجرت و نار القلب موقدة
ناسا و کأسا و اخوانا و جلاسا
و عطلتنی خطوب الدهر معرضه
[...]
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الخامسة عشر - فی العشق
الحب ما منع الکلام الا خرسا
لا ما یظن الا لمعی الاکیسا
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الحادیة و العشرون - فی اوصاف بلدة سمرقند
فابدت صدمة الایام بؤسا
و عاد الروض عطشانا عبوسا
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۹۰ - زفاف خسرو و شیرین
نوای باربد لحن نکیسا
جبین زهره را کرده زمینسا
عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن
بروح عیسی خورشید آسا
بایمان وفاداران ترسا
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸۱ - درخواب دیدن عاشق که گوش معشوق بدست گرفته و از خواب بیدار شدن و گوش خود را در دست خود دیدن فرماید
بت تو صورت تو گشته ترسا
درون دیر صورت راهب آسا
کمالالدین اسماعیل » مثنویات » شمارهٔ ۲ - و قال ایضاً فی هجو شهاب الدّین عمر اللنبانی (مثنوی)
بتو اکنون ز کازرون و پسا
مینویسند ملحد الرّؤسا
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۵۷ - پاسخ دادن شیرین، خسرو را
ز بهر گنج و شاهی جان مفرسا
برو در کنج درویشی بیاسا
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۸ - نادر مازندرانی
بردم رشکی ز پیر ترسا
که لرزه فکند در کلیسا
قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۹
در سخن گفتن چو ماه و آفتاب
رهنمای خلق هر صبح و مسا
مدح او در گوش نادان ناگوار
چون شمیم گل به مغز خنفسا
وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲ - منظومهٔ حدیث شریف کساء
مرا، طبع اگر نارسا، یا رسا
نباشد گریز از حدیث کسا
وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲ - منظومهٔ حدیث شریف کساء
بود جدّ پاکت به زیر کسا
به خواب خوش آسوده باشد بسا
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی الامام ابی الحسن الرضا علیه السلام » شمارهٔ ۳ - فی رثاء الامام ابی الحسن علی بن موسی الرضا علیه السلام
از تجلای شکوهش دل آن کوه رسا
نعره زد رعد آسا