فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۱۶ - سخن دقیقی
بران رنج و سختی بپروردیم
کنون چون برفتی بکه اسپردیم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲ - گفتار اندر ستایش محمد مصطفى علیه السلام
خدایا آنچه بر ما بود کردیم
تن و جان را به فرمانت سپردیم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵ - گفتار اندر گرفتن سلطان شهر اصفهان را
مراد خویش با تو یاد کردیم
برفتیم و به یزدانت سپردیم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۳ - آمدن زرد پیش شهرو به رسولى
به مهر و دوستی پیوند کردیم
وزان پس هردوان سوگند خوردیم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین
بدی او کرد و ما این بد نکردیم
نگر تا درد و انده چند خوردیم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۳ - پاسخ دادن ویس رامین را
تو کردی بی وفایی ما نکردیم
تو خوردی زینهار و ما نخوردیم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۹ - کشته شدن شاه موبد بر دست گراز
بجای تو نگویی تا چه کردیم
جز ایدر که دو تا نان تو خوردیم
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۷۰
عزیزا ما گرفتار دو دردیم
یکی عشق و دگر در دهر فردیم
نصیب کس مباد این غم که ما راست
جمالت یک نظر نادیده مردیم
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۳ - جوابها که با نفس کلّی گوید
برِ نااهل و سفله کم گردیم
در جبلّت ز خلقها فردیم
عینالقضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل سادس - حقیقت و حالات عشق
چندان غم عشق ماه رویی خوردیم
کو را بمیان اندهش گُم کردیم
اکنون ز وصالش و فراقش فردیم
کو عشق و چه معشوق کرا پروردیم؟
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳۳
دی یک دو قدح شراب صافی خوردیم
با همنفسی شبی به روز آوردیم
امروز چنان شد که به ناچار دو دست
در گردن درد و رنج و هجران کردیم
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۶ - نشستن بهرام روز شنبه در گنبد سیاه و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم اول
چون ز هرگونه خوردها خوردیم
سخن از هر دری فرو کردیم
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۲ - نشستن بهرام روز آدینه در گنبد سپید و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم هفتم
چون به اندازه زآن خورش خوردیم
به می آهنگِ پرورش کردیم
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۳
تا ما ره عشق تو سپردیم
صد بار به زندگی بمردیم
ما را ز دو کون نیم جان بود
در عشق تو هم به تو سپردیم
بس روز که در هوای رویت
[...]
عطار » مختارنامه » باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر » شمارهٔ ۵۳
هرگز ره دین براستی نسپردیم
هرگز به مراد دل دمی نشمردیم
دردا که زغفلت شبانروزی خویش
رفتیم وبسی خصم و خصومت بردیم
عطار » مختارنامه » باب سی و یكم: در آنكه وصل معشوق به كس نرسد » شمارهٔ ۷۶
هم عمر به بوی تو به آخر بردیم
هم لوح دل ازنقش جهان بستردیم
ز امید وصال و بیم هجرت هر روز
صد بار بزیستیم و صد ره مردیم
عطار » اسرارنامه » بخش یازدهم » بخش ۱ - المقاله الحادی عشر
اگرچه جمله در اندوه و دردیم
یقین دانم که آخر شاد گردیم
عطار » هیلاج نامه » بخش ۵۱ - در عین العیان توحید گوید
سر و جان در فدای یار کردیم
حقیقت جام مالامال خوردیم
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۵۳ - در صفت ره یافتن و می عشق خوردن و جانان دیدن به تحقیق گوید
تمامت در تو اینجا درج کردیم
درون دل تو ما را عین دردیم