گنجور

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۴

 

گرفتم عشق روی تو ز سر باز

همی‌پرسم ز کوی تو خبر باز

چه گر عشق تو دریایی است آتش

فکندم خویشِتن را در خطر باز

دواسبه راه رندان برگرفتم

[...]

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۷۷

 

شمع آمد و گفت: گر بما زد پر باز

پروانه ز شوق کس نزد دیگر باز

هر لحظه رهی که میروم چون خامم

زان در آتش گرفتهام از سر باز

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود

 

بر آن زن برم او را، مگر باز

رونده گردد و صاحب بصر باز

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱ - بسم اللّه الرحمن الرحیم

 

اگر خواهی که یابی آن گهر باز

چو پروانه وجود خویش در باز

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن

 

چو گربه نقد بیند دیگ سرباز

نیابد شرم، سگ به زوبدر باز

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۴۳ - آگاهی یافتن شاه اسپاهان از بردن هرمز گل را

 

چو باز آید رهی گیرم ز سرباز

ز پایش موزه اندازم بدر باز

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۵ - آگاهی یافتن قیصر از آمدن خسرو

 

جگر چون خورد، ره گیرد ز سرباز

بروباهان گذارد آن دگر باز

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۳۱ - حکایت

 

تو این دم ماندهٔ اندر صور باز

نمانده بر سر این رهگذر باز

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۴۰ - جواب گفتن منصور سلطان بایزید را قدس سره

 

نمودی روی با من در صور باز

نخواهد ماند در این رهگذر باز

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۵۱ - در عین العیان توحید گوید

 

مگر آنکه ندانی این خبر باز

که هم از ما کنی در ره نظر باز

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۶۱ - اسرار گفتن عبدالسلام با شیخ جنید از حقیقت منصور

 

سخن از عقل میگوئی دگر باز

کجا عقل این تواند گفت سرباز

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۱ - تمامی اشیا از یک نور واحدند

 

ترا نقدست آدم کن نظر باز

ترا اینجایگه دادم خبر باز

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۳ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)

 

درت باز است آنکو دید در باز

حقیقت بر در درگشت سرباز

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۵ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)

 

بمن کن هر زمانی تو نظر باز

ز من دریاب اینجاگه خبرباز

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۳ - در صفت حال خود و شرح کتاب فرماید

 

ترا این جوهر دل کن نظر باز

که کل در دل ویست و جان خبرباز

عطار
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۵۹

 

گر در ره عشق او نباشی سرباز

زنهار مکن حدیث عشقی سرباز

گر روشنی میطلبی همچون شمع

پروانه صفت تو خویشتن را در باز

مولانا
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۲۱ - عبدالغفار

 

نیارد جرم کس را در نظر باز

ببخشد بیشتر را بیشتر باز

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۵۱۰ - الولایه الکبری

 

نماند باقی او را هم اثر باز

کند عود آنزمان اشیاء دگر باز

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۵۱۰ - الولایه الکبری

 

کنی چون بر وجود ظل نظر باز

به بینی ز اصلش اوصاف و اثر باز

صفی علیشاه