گنجور

 
صفی علیشاه

کسی کو مظهر غفار باشد

بهر عیبی ز حق ستار باشد

تجلی کرده بر وی اسم غفار

جنایتها ببخشد او بیک بار

نیارد جرم کس را در نظر باز

ببخشد بیشتر را بیشتر باز

ببخشد جرمهای تو بتو را

ز مجرم هم بپوشد عیب او را

خود الحق مظهر غفار این است

هر آن بخشنده را حال این چنین است

بدینسان چون باو شد یاری حق

بود منظور او غفاری حق

بهر طوری که حق با او عمل کرد

هم او بر خلق حق دو راز دغل کرد

صفی یارب فعالش بر تو پیداست

ببخش او را بدانسان کز تو زیباست

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode