گنجور

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی هرمزد دوازده سال بود » بخش ۹

 

بدین سان پیامش ز بهرام ده

دلش را به برگشتن آرام ده

فردوسی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۹

 

لله درک ای ز جهان بر سر آمده

ذات تو از مکان خرد برتر آمده

شخص مطهر تو نهالی است در کجا؟

در بوستان ملک و معالی بر آمده

سلطان یک سواره که خورشید نام اوست

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۴

 

ای همچو ماه پیشرو لشکر آمده

وی از تو آفتاب امیدم بر آمده

گریان و مستمند و پریشان برون شده

خندان و شادمانه به آیین در آمده

خورشید بر تو ز اول بسیار سرزده

[...]

سید حسن غزنوی
 

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۷۹ - درضمانت بهشت مر کاتب کتاب را و اسرار او فرماید

 

این کتاب از نام مظهر آمده

زانکه او از پیش حیدر آمده

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۳۳ - الحكایة ‌و التمثیل

 

ساکن دایم مسافر آمده

غایبی پیوسته حاضر آمده

عطار
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۶۴

 

چون سنبلت که دید سیاهی سرآمده

وانگه کمینه خادم او عنبر آمده

چشمت بساحری شده در شهر روشناس

زلفت بدلبری ز جهان بر سر آمده

ساقی حدیث لعل لبت رانده بر زبان

[...]

خواجوی کرمانی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۹۵۳

 

هر نیر کز تو بر دل غم پرور آمده

دل ز انتظار خون شده تا دیگر آمده

از دست و ساعد تو مرا نیغ آبدار

از آب زندگی به گلو خوشتر آمده

خضر خطت ندیده مثال لبت در آب

[...]

کمال خجندی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۳

 

ای به میان دلبران زلف تو بر سر آمده

گل ز رخ تو منفعل، لاله به هم برآمده

دیده ندیده، تا جهان هست، به لطف قامتت

بر لب جویبار جان سرو سمنبر آمده

گرچه نهد بر آسمان مسند حسن مه، ولی

[...]

نسیمی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۸۳۱

 

ای جاودان به صورت اعیان برآمده

گاهی نموده ظاهر و گه مظهر آمده

از روی ذات طاهر و مظهر یکی ست لیک

در حکم عقل این دگر آن دیگر آمده

بی صورت است عشق ولی عشق صورتش

[...]

جامی
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » قصاید » شمارهٔ ۴۷

 

ای دل کدام قوم بملکی در آمده

کان قوم را همیشه نتیجه سر آمده

گه مرده گاه زنده شده هر یکی ازان

هر دم چو اهل سحر برنگی بر آمده

فردی ازان میان کم و فردی زیاد نه

[...]

فضولی
 

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مدایح و مراثی » شمارهٔ ۴۱ - در شهادت حضرت علی اکبر (ع)

 

باز این سرِ سودایی ام با عشق همسر آمده

شور جوانی را نگر پیرانه بر سر آمده

شد آفتابی ناگهان تابان مرا، در کاخ جان

مهرومهی در دل مرا چون سکّه بر زر آمده

ماهی که مهر آسمان از عکس رویش زر فشان

[...]

وفایی شوشتری