چون سنبلت که دید سیاهی سرآمده
وانگه کمینه خادم او عنبر آمده
چشمت بساحری شده در شهر روشناس
زلفت بدلبری ز جهان بر سر آمده
ساقی حدیث لعل لبت رانده بر زبان
واب حیات در دهن ساغر آمده
ای سرو سیمتن ز کجا می رسی چنین
دستی بساق بر زده و خوش برآمده
من همچو جام باده و شمع سحرگهی
هر دم ز دست رفته و از پا درآمده
هر شب بمهر روی جهانتابت از فلک
در چشم هجر دیده ی من اختر آمده
بیرون ز طرّه ی تو شبی کس نشان نداد
بر خور فکنده سایه و بس در خور آمده
از سهم نوک ناوک خونریز غمزه ات
مو بر وجود من چو سرنشتر آمده
بی چشم نیم خواب و بنا گوش چون خورت
خواجو ز خواب فارغ و سیر از خور آمده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و دلربایی معشوقهاش اشاره میکند و از اثرات جذابیت او بر دل و جان خود سخن میگوید. او میگوید که معشوقهاش مانند سنبل، زیبایی و خوشبویی به همراه دارد و چشمانش از جادوگری پر شده است. شاعر همچنین از احساسات عمیق خود نسبت به معشوقهاش، شیفتگی و اشتیاقش برای او صحبت میکند و از دوریاش رنج میبرد. در نهایت، او به تصویر شبهای زیبایی اشاره میکند که به یاد معشوق میگذرانده و احساس غم و دوری را به خوبی به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: وقتی که دیدم سنبل تو رنگ سیاهی روزها را پشت سر گذاشته و حالا بندهات بوی خوش و عطر دلانگیز خود را به مشام میرساند.
هوش مصنوعی: چشم تو با جادوگری در شهری که شناخته شده است، در هم آمیخته و موهایت مانند دلبری است که جهانی را تحت تأثیر قرار داده است.
هوش مصنوعی: ای ساقی، قصهی رنگین لبانت بر زبان جاری شده و جزیرهی حیات در جام شراب ظاهر شده است.
هوش مصنوعی: ای سرو زیبا، از کجا به این حالت رسیدهای که اینگونه با دست بر ساقهات سرزنده و شاداب ایستادهای؟
هوش مصنوعی: من مانند جام شراب و شمع در صبح زود، هر لحظه از دست رفته و بینقش میشوم.
هوش مصنوعی: هر شب که به زیبایی تو نگاه میکنم، مانند ستارهای در آسمان هجران، در چشمان من میدرخشد.
هوش مصنوعی: هیچ کس نتوانست از میان موهای تو نشانی بیابد، زیرا سایهای بر صورت من افتاده و همه چیز در خود من جمع شده است.
هوش مصنوعی: از اثر تیر تیز و برنده چشمانت، احساس درد و رنج در وجود من جاری شده است.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر میگوید که کسی بدون خواب به سر میبرد و بیخبر از اطرافش است، مانند کسی که به خواب آشفته و گرسنه میخوابد. اما در مقابل، شخصی دیگر مانند خواجو، از خواب بیدار شده و سیر از خوراک، به زندگی و واقعیتهای روزش پرداخته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
لله درک ای ز جهان بر سر آمده
ذات تو از مکان خرد برتر آمده
شخص مطهر تو نهالی است در کجا؟
در بوستان ملک و معالی بر آمده
سلطان یک سواره که خورشید نام اوست
[...]
ای همچو ماه پیشرو لشکر آمده
وی از تو آفتاب امیدم بر آمده
گریان و مستمند و پریشان برون شده
خندان و شادمانه به آیین در آمده
خورشید بر تو ز اول بسیار سرزده
[...]
هر نیر کز تو بر دل غم پرور آمده
دل ز انتظار خون شده تا دیگر آمده
از دست و ساعد تو مرا نیغ آبدار
از آب زندگی به گلو خوشتر آمده
خضر خطت ندیده مثال لبت در آب
[...]
ای جاودان به صورت اعیان برآمده
گاهی نموده ظاهر و گه مظهر آمده
از روی ذات طاهر و مظهر یکی ست لیک
در حکم عقل این دگر آن دیگر آمده
بی صورت است عشق ولی عشق صورتش
[...]
ای دل کدام قوم بملکی در آمده
کان قوم را همیشه نتیجه سر آمده
گه مرده گاه زنده شده هر یکی ازان
هر دم چو اهل سحر برنگی بر آمده
فردی ازان میان کم و فردی زیاد نه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.