ای به میان دلبران زلف تو بر سر آمده
گل ز رخ تو منفعل، لاله به هم برآمده
دیده ندیده، تا جهان هست، به لطف قامتت
بر لب جویبار جان سرو سمنبر آمده
گرچه نهد بر آسمان مسند حسن مه، ولی
سلطنت جمال را روی تو در خور آمده
چشم جهان به خواب خوش هیچ ندیده تاکنون
فتنه چنین که در جهان روی تو دلبر آمده
طبع و مزاج و آب و گل هست تو را، ز جان و دل
ای همه حسن و جوهرت روح مصور آمده
ای ز درم به فال سعد آمده باز، مرحبا
چون تو که دید دولتی کز در کس درآمده؟
گرچه خوش است در نظر حسن و طراوت قمر
هست به چشم اهل دل روی تو خوشتر آمده
توبه چگونه نشکند گوشه نشین، که در جهان
چشم و لب تو هریکی با می و ساغر آمده
هست نسیمی گدا آنکه ز فیض فضل حق
دیده عشق پرتوش معدن گوهر آمده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.