قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۶ - در مدح ابونصر سعدبن مهدی
بروز رامش نازد بروی تو دل و جان
بگاه کین تو یازد بترک تازی تاز؟ کذا
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۹ - فی المدیحه
انگور هفته ای بود ایخواجه زینهار
من بنده را ز راه کمین و درین سپس کذا
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۵ - در مدح ابومنصور وهسودان
دل از گفتار تو غمگین تن از رفتار تو بیجان
خیال روی و مویت را شمن گردد بت کاشان کذا
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۰ - در مدح ابونصر مملان
بگل گویند نتوان کرد پنهان ماه تابان را
تو اندر غالیه خورشید تابان را نهان کردی
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۰ - در مدح ابونصر مملان
چرا توریة خوان کردی میان باغ بلبل را
که چون موسی درختان را بباغ اندر نوان کردی
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۰ - در مدح ابونصر مملان
سبب دست تو می دانم روزیهای مردم را
همانا دست را ز ایزد بروزیها ضمان کردی
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۰ - در مدح ابونصر مملان
ز مردی اصل ببریدی بمیدان گرگ مردم را
بدین و داد گرگان را امینان شبان کردی
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۰ - در مدح ابونصر مملان
اگر من کهترم ز ایشان چو ایشان کردیم زیرا
کجا با من همان کردی که با ایشان همان کردی
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۰ - در مدح ابونصر مملان
تو هستی سایه یزدان نشاید گفت یزدان را
چرا این را سبک کردی چرا آن را گران کردی
لبیبی » ابیات پراکنده در لغت نامه اسدی و مجمع الفرس سروری و فرهنگ جهانگیری و رشیدی » شمارهٔ ۱۱۰ - به شاهد لغت ناغوش، بمعنی سر بآب فروبردن و غوطه خوردن
گرد گرداب مگرد ای که ندانی تو شنا
که شوی غرقه چو ناگاهی ناغوش خوری
منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۶ - در وصف خزان و مدح سلطان مسعود غزنوی
عاقبت کار نیک باید فردا
عاقبت کار، نیک باشد حقا
روی نهادهست کار شاه به بالا
دیدهٔ ما روشنست و کار هویدا
منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱۱ - در تهنیت جشن مهرگان و مدح سلطان مسعود غزنوی
نار مانند یکی سفر گک دیبا
آستر دیبه زرد، ابرهٔ آن حمرا
سفره پر مرجان، تو بر تو و تا بر تا
دل هر مرجان چو لؤلؤکی لالا
منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱۰ - در وصف خزان و مدح سلطان مسعود غزنوی
وین دو تن دور نگردند ز بام و در ما
نکند هیچ کس این بیادبان را ادبی
عنصرالمعالی » قابوسنامه » باب چهل و دوم: اندر آیین و شرط پادشاهی
ترا توفیق خواهم در دعا تا
دهی هر کاردان را کاردانی
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۵ - در ستایش پیغمبر (ص) و یارانش
چو خواهی که یابی ز هر بد رها
سر اندر نیاری به دام بلا
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۷ - داستان رستم پور زال در هفت ده سالگی و جنگ کردن او با ببر بیان قسمت دوم
ز زنجیر و قلابه سنگ ها
همه در میانش بشد طوطیا
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۳ - اندر شکار رفتن فرامرز با بانو گشسب
چنین داد پاسخ که توران سپاه
گزینند هم اندرین شاه را
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۴ - ملاقات کردن پیران، فرامرز را و سخن گفتن هر دو به صلح
یک امروز و فردا هم اینجا بیا
تو مهمان مایی و ما کدخدا
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۸ - زنهار خواستن سه پلوان از بانو گشسب
بگویید کین پهلوان شما
یکی بود من کردم آن را دوتا
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۴۷ - گفتار اندر نامه نوشتن فرامرز برکید هندی(و) رفتن گستهم در هند
گروهی پذیره فرستاد شاه
فرستاده چون شد هم از گرد را